هستند كه رحمت الهى آنان را دربرمىگيرد و اين
همان امنيت مطلق از عذاب الهى است و چنين مقامى، خود داراى مراتبى است.[1] در سوره صافّات/ 37 الياس از پيامبرانى معرفى
شده كه با دعوت قوم خود به پرهيزگارى و پرستش خدا، آنان را از پرستش غير او برحذر
داشته است؛ ولى قومِ او- جز شمارى از افراد بااخلاص- سخنانش را ناديده گرفته، به
وى ايمان نياوردند: «و إِنّ إِلياسَ لَمِنَ المُرسَلينَ* إِذ قالَ لِقومه
أَلا تَتَّقونَ* أَتدعونَ بَعلًا و تَذَرونَ أَحسنَالخلِقينَ* اللّهَ رَبَّكُم و
رَبَّ ءَابَائِكُمُ الأوّلينَ* فَكذّبوهُ فَإِنّهُم لَمُحضَرونَ* إِلّا عِبادَ
اللّهِ المُخلَصينَ». (صافّات/ 37، 123- 128) در ذيل اين آيات،
داستانهاى فراوانى نقل شده كه در يكى از آنها به نقل از صدوق آمده است: بعد از
تجزيه سرزمين بنىاسرائيل، گروهى از آنان به شهرى كه به سبب وجود بتى به نام
«بعل»، «بعلبك» ناميده مىشد، كوچ كردند. مردم و پادشاه اين ديار، بت بعل را
مىپرستيدند و خداى متعالى براى هدايت آنها الياس را به سويشان فرستاد. پادشاه در
آغاز دعوت او را پذيرفت؛ ولى همسرش، وى را به سرپيچى و مخالفت با الياس وا داشت.
پادشاه نيز ضمن مخالفت با الياس درصدد كشتن وى برآمد و الياس به كوهها و بيابانها
گريخت. بنابر قولى ديگر، الياس، اليسع را به جانشينى خود برگزيد و خداى متعالى او
را به آسمانها برد.[2] همانگونه كه از آيات قرآن برمىآيد، قوم
الياس به جاى پرستش خداى يگانه، به پرستش بتى به نام بعل* روى آورده بودند: «إِذ
قالَ لِقومِهِ أَلَا تَتَّقونَ* أَتَدعونَ بَعلًا و تَذَرونَ أَحسنَ الخلِقِينَ». (صافّات/
37، 124- 125) معنا و مصداق بعل مورد اختلاف مفسران است؛ از
جمله آن را به معناى «ربّ[3]»، نام يك فرشته[4] و نيز نام
زنى دانستهاند كه قوم الياس را گمراه كرد و مورد پرستش آنان قرار گرفت.[5] بيشتر
مفسران شيعه و سنى هماهنگ با ظاهر آيات، آن را نام بتِ قوم الياس[1]. الميزان، ج 1، ص 304- 305 [2]. الكامل، ج 1، ص 161- 162؛مجمعالبيان، ج 8، ص 713؛ الميزان، ج 17، ص 160 [3]. تفسير قمى، ج 2، ص 226؛ التبيان، ج 8،ص 525؛ كنزالدقائق، ج 11، ص 174 [4]. تفسير قرطبى، ج 15، ص 77 [5]. همان؛ تفسير ابن كثير، ج 4، ص 22؛روحالمعانى، مج 13، ج 23، ص 204فرهنگ و معارف قرآن، اعلام القرآن، 3جلد،مؤسسة بوستان كتاب - قم، چاپ: اول، 1385.اعلام القرآن ؛ ج2 ؛ ص328