در همه جاى قرآن از حضرت
يعقوب عليه السلام با نام يعقوب ياد كرده، جز در اين آيه كه از ايشان با نام
«اسرائيل» ياد شده است: «كُلُّ الطَعامِ كانَ حِلّاًلِبَنِىإِسرءِيلَ
إِلّا ما حَرَّمَ إِسرءيلُ عَلى نَفسِهِ ...». خداوند در اين آيه، از
حلال بودن همه غذاها براى بنىاسرائيل خبر مىدهد، مگر غذاهايى را كه اسرائيل
(حضرت يعقوب) بر خودش حرام كرده بود. ذكر نام اسرائيل به جاى يعقوب مىتواند اشاره
به اين باشد كه حضرت يعقوب در جهت بندگى و اطاعت از خداوند، خوردن برخى از
خوراكىها را بر خود حرام كرده بود، نه اينكه از روى خواهش نفس يا به جهت بىميلى
به آن غذاها يا احياناً رياضتهاى جسمى و ...، آنها را حرام كرده باشد. نام نوح، دو نام پيامبر
اسلام صلى الله عليه و آله (محمّد و احمد) مريم، اصحاب مدين، اصحاب ايكه كه هر دو
تعبيرى درباره قوم شعيب پيامبر است، ذاالنون لقب حضرت يونس و ابولهب، نمونههاى
ديگرى است كه در كنار علم بودن، ممكن است بار معنايى آنها نيز مورد توجّه باشد.[1] همچنين درباره حكمت ذكر
فقط نام زيد از ميان صحابه رسول خدا مىتوان به سخن زركشى توجّه كرد. وى مىگويد: از ميان اصحاب رسول خدا
نام هيچ يك در قرآن نيامده، جز زيد كه در آيه 37 سوره احزاب به نام وى تصريح شده
است و شايد راز آن اين باشد كه چون زيد به پسرخواندگى پيامبر اسلام شناخته شده
بود، خداوند با ذكر نام وى (بدون انتساب به پيامبر) خواسته است اعلام كند كه وى،
فرزند حقيقى پيامبر نيست و رسول خدا هيچ فرزند پسرى ندارد.[2] دانش مبهمات قرآن[3] دانش مبهمات يكى از
دانشهاى سودمند قرآنى، و هدف آن برطرف كردن ابهام از الفاظ مبهم قرآن كريم است.
الفاظ مبهم مورد بحث در اين دانش عبارت است از موصول، ضمير، اسم اشاره و[1]. البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 251- 252 [2]. همان، ص 252 [3]. بايد توجه داشت كهاصطلاح «مبهمات قرآن» اصطلاحى علوم قرآنى و ناظر است به نامها و صيغههاى عام،مطلق و كلى كه به لحاظ مشخص نبودن مصداق يا مصاديق خاصِ عينى و خارجى آن، مبهمخوانده مىشود؛ و نبايد اين اصطلاح را با مبهم به معناى روشن نبودن معناى آياتقرآن و اجمال در آنها اشتباه گرفت؛ بنابراين، هرگز مراد از مبهمات، آن معناىنادرستى نيست كه امام باقر عليه السلام انتساب آن به قرآن را نفى كردند. آن حضرتدر ضمن روايتى فرمودند: «فمن زعم أن كتاب الله مبهم فقد هلك و أهلك/ هركس بپنداردكه كتاب خدا مبهم است هم خود هلاك شده و هم ديگران را به هلاكت افكنده است».(بحارالأنوار، ج 89، ص 90)