responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 236

اين زين العابدين على بن الحسين است. من گفتم : سبحان اللّه ! اينت زهد و توكل، و اينت علم و بيان! اللّه اَعْلَمُ حَيثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ... از اين چه عجب دارى؟ خادمان ايشان را چون در خدمت خانه ايشان حقيقتى بود، بركت آن به اعقاب ايشان برسد تا در حق ايشان از جنس اين بود. [1]

نور قيامت

ابو سعيد خُدرى روايت كند كه : ما جماعتى ضعفا در مسجد نشسته بوديم و از برهنگى چنان بوديم كه بعضى از جامه بعضى مى پوشيد و يكى از ما قرآن مى خواند و ما سَماع مى كرديم. رسول صلى الله عليه و آله درآمد و بايستاد. چون آن خواننده رسول را بديد خاموش شد. رسول صلى الله عليه و آله بر ما سلام كرد. و گفت : در چه كاريد شما؟ گفتند : اى رسول اللّه قارى از ما قرآن مى خواند و ما سماعل مى كنيم. گفت : الحمدللّه كه در امت من جماعتى را پديد آوردد كه مرا فرمودند كه با ايشان بنشين و صبر كن. آن گاه بيامد و در ميان ما بنشست و خويشتن را در نشستن با ما برابر كرد. آن گه اشارت كرد به دست كه : گرد من حلقه شويد. ما گرد رسول درآمديم. رسول صلى الله عليه و آله در ما نگريد و گفت : اَبشِروُا صَعاليكَ المهاجِرينَ بالنُّور التّام يَوْمَ القِيامَةِ؛ بشارت باد شما را اى درويشان هجرت كرده به نور تمام روز قيامت، فرداى قيامت پيش از توانگران به بهشت شويد به نيم روز كه مقدار آن پانصد سال باشد. [2]

وعده خداى تعالى ـ وعده شيطان

دو وعده است : يكى از خداى، و يكى از شيطان. وعده شيطان، متضمّن غرور باشد، و وعده خداى متضمن سرور باشد. وعده شيطان وسواس و تخيل بود،


[1] همان، ج ۳، ص ۱۱۷.

[2] همان، ج ۷، ص ۱۶۹.

نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 236
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست