responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 232

ميزان شناخت حديث

... رسول صلى الله عليه و آله چنين فرمود كه : اِذَا اَتاكُم عَنى حديِثٌ فَاعرِضُوهُ عَلى كتابِ اللّه وَحُجَّةِ عُقُولِكُم فَاِنْ وافَقَهُما فَاقبَلوُهُ وَاِلاّ فَاضْرِبُوا به عُرضَ الجِدار؛ چون حديثى از من به شما آيد بر كتاب خداى و حجت عقل عرضه كنى، اگر مطابق باشد قبول كنى و الا بر جانب ديوار زنى! [1]

نازيدن به ثروت و لباس

ابراهيم بن ادهم روايت كند كه از عبّاد بن كثير بن قيس كه گفت : روزى مردى درآمد با جامه اى پاكيزه و به نزديك رسول صلى الله عليه و آله بنشست، و از رسول صلى الله عليه و آله چيزى مى پرسيد، مردى ديگر بيامد با جامه اى خَلَق و در پهلوى او بنشست، آن مرد جامه در خود كشيد از او. رسول صلى الله عليه و آله آن بديد گفت : اَكُلُّ هَذَا تَقَذُّرا مِن اَخيك المُسلم؛ اين براى تقذّر مى كنى از برادر مسلمانت، يعنى تو را او قَذِر مى آيد، مى ترسى كه از توان گرى تو چيزى با او شود، يا از درويشى او چيزى با تو آيد؟ مرد گفت : يا رسول اللّه ، توبه كردم و عذر مى خواهم از كرده خود با خدا و پيغامبر، اين نَفْس بد و شيطان مكار مرا بر اين حمل كرد، اكنون گواه باش كه نيمه مال من او راست. مرد گفت : اى رسول اللّه ، گواه باش كه من قبول نكردم، گفت : چرا؟ گفت : ترسم كه دل من هم چنان تباه كند كه دل او. [2]

نصيحت بهلول به هارون الرّشيد

و در خبر است كه يك روز بهلول به نزديك هارون الرشيد رسيد در بعضى مواقف حج، و هارون در هودجى بود و حُجّاب او مردم را مى زدند و مى راندند. بهلول به


[1] همان، ج ۵، ص ۳۶۷.

[2] همان، ج ۳، ص ۱۷۳.

نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 232
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست