نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد جلد : 1 صفحه : 184
ميان كتف او زد و او به رو درآمد و تيغ از دستش بيفتاد. رسول صلى الله عليه و آله تيغ برگرفت و بر سر او بايستاد گفت : اَلآن مَنْ يَمْنَعُكَ مِنّى؛ اكنون تو را كه از من حمايت كند؟ گفت : لا اَحَدَ يَمْنَعُنى مِنْكَ؛ كس نيست كه مرا از تو حمايت كند. رسول صلى الله عليه و آله گفت : گواهى ده كه خداى يكى است و محمد رسول اوست تا تيغ با تو دهم تا بروى، گفت : اين نگويم، و لكن با تو عهد كنم كه هرگز با تو و قوم تو كارزار نكنم و كس را بر تو يارى نكنم. رسول صلى الله عليه و آله تيغ به او داد. او تيغ بستد و گفت : وَاللّه َ لاَنْتَ خَيْرْ مِنّى؛ به خداى كه تو از من بهترى. رسول صلى الله عليه و آله گفت : اَنَا اَحَقُّ بذلك منك؛ به هرحال من سزاوارترم به آن كه از تو به باشم. حُوَيرث با اصحابش شد، او را گفتند : وَيْلَكَ، تيغ بر كشيده به سر محمد شدى، چرا تيغ نزدى و جهانى را از دست او نرهانيدى، و چرا بيوفتادى بى آن كه تو را بيفگند؟ گفت : آن جا كه من تيغ برآوردم، پنداشتى كسى بيامد و چيزى بر پشت من زد و مرا بيفگند و تيغ از دست من بيوفتاد، و محمد تيغ برگرفت، و اگر خواستى كه مرا بكشد توانستى ولكن نكرد، و او از من جوان مردتر بود، مرا گفت : اسلام آر. قبول نكردم، ولكن عهد كردم كه نيز با او قتال نكنم و كس را بر او يارى نكنم، ورود ساكن شد رسول صلى الله عليه و آله با لشكرگاه آمد و از اين حال صحابه را خبر داد... [1]
دنبال عورت كسى مرويد
و رسول صلى الله عليه و آله گفت : لا تَغْتابُوا المُسلمينَ ولا تَتَّبِعوا عَوراتِهِم فَاِنَّ مَن اتَّبَعَ عَوْراتِ اَخِيهِ المُسْلِم اَتَّبَعَ اللّه ُ عَوْراتِهِ حتّى يَفْضَحهُ وَلو وَسَطِ رَحْلِهِ؛ گفت : غيبت مسلمانان مكنيد و دنبال عيب و عوار ايشان مروى كه هركس دنبال عورت كسى دارد خداى تعالى