نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد جلد : 1 صفحه : 159
بار خدايا، من اين درجه به كدام عمل يافتم؟ و من خويشتن را اين پايه نمى دانم، كه شايد كه تو با من اين كنى كه اين پايه اولياست، و من اين پايه ندارم. [1]
تحقير كردن مؤمن به جهت فقرش و بهتان نمودن بر مؤمن
... روايت شده است از حضرت رضا عليه السلام از پدرش، از پدرانش، از اميرالمؤمنين عليهم السلام از رسول صلى الله عليه و آله كه او گفت : مَن اسْتَذَلَّ مؤمنا اَوْ مؤمِنَةً اَوْ حَقَّرَهُ لِفَقْرِهِ وَقِلَّةِ ذاتِ يَدِهِ شَهَّرَةُ اللّه ُ يَوْمَ القيامة وَفَضَّحَهُ؛ هركه مؤمنى يا مؤمنه اى را خوار دارد و حقير دارد براى درويشى و اندك مالى، خداى تعالى فردا قيامت او را مشهّر و رسوا بكند، و هركه او مؤمنى را يا مؤمنه اى را بهتانى ندهد، يا در او چيزى گويد كه در او نبود، خداى تعالى او را فردا قيامت، بر تلّى از آتش بدارد تا از عهده آنچه گفته باشد، بيرون آيد. [2]
تقوى چه باشد؟
يكى را از بزرگان پرسيدند كه : تقوى چه باشد؟ گفت : هَلْ سَلَكْتَ طَريقا ذاشَوْكٍ؟ فَقال : نَعَم؛ گفت : هرگز در هيچ راه خارستان رفته اى؟ گفت : بلى. و گفت : چگونه كردى؟ گفت : حَذِرْتُ وَتَشَمَّرْتُ. گفت : برحذر و هشيار و دامان چاك زده. گفت : تقوى آن است كه در راه دين هم چنان روى. [3]