responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 150

رسول صلى الله عليه و آله گفت : بهشت بر پيغامبران حرام است تا من در او شوم، و بر اوصيا حرام است تا وصى من در شود. و بر امتان حرام است تا امتان من در او شوند. [1]

اميرالمؤمنين عليه السلام و خضر

راوى خبر گويد كه : اميرالمؤمنين عليه السلام و خضر به هم رسيدند، اميرالمؤمنين خضر را گفت : سخنى حكمت بگوى تا [از تو] ياد گيرم. خضر عليه السلام گفت : ما اَحْسَنَ عَطْفَ الاَغْنياءِ [عَلَى الفُقراءِ] رَغْبَةً فِى ثوابِ اللّه ِ؛ چه نيكوست شفقت توانگران بر درويشان رغبت ثواب خداى تعالى را.
اميرالمؤمنين عليه السلام گفت : دانى كه از آن نكوتر چيست؟ گفت : بگو، فرمود : وَاَحْسَنَ مِنْ ذلِكَ تِيهُ الفُقراءِ عَلَى الاغنياءِ ثِقَةً باللّه ِ؛ و نكوتر از آن تكبر درويشان [است ]بر توانگران اعتمادِ بر خداى ـ عزّ وجلّ ـ . خضر گفت : اين كلمه سزاوار آن است كه به قلم زرين بنويسند. [2]

اندرز رسول اللّه صلى الله عليه و آله

ابو هريره روايت كند كه : رسول صلى الله عليه و آله با ابوبكر در مجلسى حاضر بود، مردى از جمله حاضران در پوستين ابوبكر افتاد، و رسول صلى الله عليه و آله مى خنديد و تبسم مى كرد. چون ابوبكر به جواب درآمد و بعضى سخن هاى او را جواب كرد، رسول صلى الله عليه و آلهخشم گرفت و برخاست و برفت. ابوبكر برخاست و از قفاى رسول صلى الله عليه و آله برفت و گفت : اى رسول اللّه ، اين مرد مرا دشنام مى داد، تو تبسم مى كردى. چون من به جواب بعضى سخن هاى او مشغول شدم، خشم گرفتى و برخاستى و جا رها كردى؟


[1] همان، ج ۵، ص ۱۳.

[2] همان، ج ۴، ص ۵۳.

نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 150
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست