responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 141

نظر كن كه در او آيتى و دلالتى و علامتى هست...
۰ وَفي كُلِّ شى ءٍ لَهُ آيَةٌتَدُلُّ عَلى اَنَّهُ واحِدٌ ۰
اول در خود نگر تا خود را بشناسى تو را به حق رساند كه : مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ : خود را به عبوديت بشناس تا حق را به ربوبيت بشناسى. [1]

آيتى بزرگ

ابو أمامه روايت كند كه : مردى بود از بنو هاشم مشرك و از جمله شجاعان و فتّاكان بود نام او رُكانه، و وادى بود آن را وادى اِضَم خواندندى او آن جا گوسپند مى چرانيدى.
يك روز رسول صلى الله عليه و آله از مدينه به درآمد تنها به آن وادى فرو شد. اين مرد را ديد در ميان گوسپند. رُكانه چون او را بديد تنها، فرصتى و غنيمتى شمرد، او را گفت : اى محمد، تويى كه خدايان ما را دشنام مى دهى و دعوى مى كنى كه مرا خدايى است عزيز و حكيم؟ اگر نه آن استى كه از ميان ما و تو خويشى هست، من تو را بكشتمى ولكن تو خدايت را بخوان تا تو را از من برهاند، من رها كردم تو را براى قرابت، ولكن كارى دگر بكنم. اختيار كنى كه با من كشتى گيرى و تو خدايت را بخوانى كه عزيز و حكيم است و من لات و عزّى را، اگر تو مرا بيفكنى ده گوسفند از خيار گوسفندان من تو را.
بر اين قرار دادند، رسول صلى الله عليه و آله او را بيفگند و بر سينه او نشست، او گفت : مرا نه تو افگندى، مرا خداى تو افگند كه كس پشت من بر زمين نياورد، ولكن اگر نشاط كنى دگر بار كشتى گيريم، اگر مرا بيفگنى گوسپند بيست كنم بگرفتند، رسول صلى الله عليه و آلهاو را بيفگند. شفاعت كرد و گفت : دگر بار بگيريم و گوسفند به سى كنم. رسول صلى الله عليه و آله


[1] همان، ج ۱۷، ص ۹۷.

نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 141
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست