responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 140

و در خبر هست كه داود گفت : اگر مرا خويشتن به مزد به تو بايد دادن كار مى كنم و مزد با تو مى دهم تا آن گه كه خشنود شوى. مرد گفت : يا نبى اللّه ، تو از آن بزرگوارترى كه من به مزد دهم و من اين زمين خداى را دادم، حكم تو راست.

اَفاق و اَنْفُس

اهل اشارت گفتند في قوله : سَنُرِيهِمْ ءَايَتِنَا فِى الْأَفَاقِ وَفِى أَنفُسِهِمْ؛ او را در آفاق آياتى است و در نَفْس آياتى است كه آن عالم كُبرى است و اين عالم صُغرى و بعضى علما گفتند : آن عالم صغرى است و اين عالم كُبرى؛ چه آن جماد است و اين حىّ، و اين جا معانى است كه آن جا نيست تا تو گاه در آن نظر كنى و از آن عبرت گيرى و گاه در اين تفكر كنى و بَدُو متذكر شوى؛ در آفاقت آياتى پيدا گردد و در انفس بيّناتى كه در هر يكى از آن كه نظر كنى تو را از سهل تر طريقى بدو رساند.
وَفي الآفاق شَمسٌ وَقَمَرٌ وَفِى الاَنفُسِ حِسٌّ وفِكرٌ، في الآفاق كوكبٌ ونجومٌ وفى الانفس عجايبٌ وعلومٌ، في الآفاق سَحاسبٌ وغيومٌ، وفى الانفُسِ مَصايبٌ وَغُمومٌ، في الآفاق بُرُوقٌ خاطِفةٌ وَفي الانفُسِ عُرُوقٌ واجِفَةٌ، في الآفاق ثلوجٌ واَمطارٌ وفي الانفس حَوائجٌ واَوطارٌ، في الآفاق رِياحٌ هَبّابه وفى الانفُسِ ارواحٌ مُنسابة، في الآفاق جبال شامخةٌ وفى الانفسِ امالٌ راسخةٌ، في الآفاقِ عيونٌ نابِغةٌ وفي الانفُسِ عيون دامِعةٌ، في الآفاق نخيلٌ واشجار وفي الاَنفس شعورٌ واَبشار، في الآفاق دورٌ وقُصُورٌ وفي الانفس نُحُورٌ وصُدُورٌ، في الآفاق جواهر ومعادن وفي الانفس ظواهر وبواطن، في الآفاق زروعٌ ونباتٌ وفي الانفس خشوعٌ وثبات، في الآفاق شدّةٌ ورخاء وفي الانفس بخلٌ وسخاء، في الآفاق ربيع وخريفٌ وفي الانفس وضيعٌ وشريفٌ، في الآفاق حَرٌّ وبَردٌ وفي الاَنفُسِ حُرٌّ وعَبْدٌ، في الآفاق سَيلٌ وليلٌ وفي الانفس ميلٌ ونيلٌ. از اين جمله در هر چه خواهى

نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 140
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست