تصديقات
مظنون مشهور بود- يا نزديك به شهرت حصر آن ممكن باشد- و بحسب آن اعداد انواع غير متعذر-
و اما تخييلات بسبب آنك غير مشهور بود محصور نتواند بود- چه هر چه غريبتر و مستبدعتر
و لذيذتر مخيلتر- و علت انفعال نفس از آنچه مغافصه باو رسد- بيشتر بود از آنچه بتدريج
رسد- يا رسيدنش متوقع باشد- و باين سبب بود كه مضاحك و نوادر- اول بار كه استماع افتد
لذيذتر باشد- و باشد كه بتكرار اقتضاء نفرت نفس كند از آن- پس اعداد انواع در اين صناعت
ممكن نبود- و ببايد دانست كه هر يكى را از تخييل و وزن و قافيه- مراتب بسيار بود در
جودت و رداءت- چه تخييلى بود كه اقتضاء انبساط مفرط كند- و باشد كه اقتضاء انقباض مفرط
كند- و همچنين در ديگر انفعالات- و در ديگر طرف تخيل باشد كه زيادت تاثيرى نكند- و
از جهت قدرت بعضى قدماء شعرا بر تصرف تام در نفوس عوام- ايشان شعرا را با انبياء در
سلك مشابهت مىآوردهاند- و در اين روزگار نيز- اشعار نيك از خطب در بعضى منافع مؤثرتر
است- و همچنين وزنى بود در كمال تناسب بحدى كه- ايقاعاتش حيوانات ديگر را در حركت و
اهتزاز آورد- و وزنى بود از تناسب دور- چنانك انتظامش بعضى مردم احساس نكنند- و در
قوافى قافيهاى بود مشتمل بر صنعتى لطيف- مانند لزوم ما لا يلزم- و قافيهاى بود مشتمل
بر خللى- مانند اقوا يا ايطاء يا سناد- يا عيبى ديگر از عيوب مذكور در علم قوافى- و
يونانيان را اغراضى محدود بوده است در شعر- و هر يكى را وزنى خاص مناسب- مثلا نوعى
بوده است مشتمل بر ذكر خير و اخيار- و تخلص بمدح يكى از آن طايفه- كه آن را طراغوديا
خواندهاند- و آن بهترين انواع بوده است- و آن را وزنى بغايت لذيذ بوده- و نوعى ديگر
مشتمل