بر
ذكر شرور و رذايل و هجو كسى- و نوعى مشتمل بر امور حرب- و جدال و تهييج و غضب و ضجرت-
و نوعى ديگر مشتمل بر امور معاد و تهويل نفوس شريره- و نوعى ديگر مقتضى طرب و فرح-
و نوعى ديگر مشتمل بر سياسات و نواميس و اخبار ملوك- و همچنين انواع ديگر- و هر نوعى
را اجزائى خاص مرتب مؤدى بمقصود- و چون اوزان و تخيلات مناسب هر نوعى- مقارن آن استعمال
مىكردهاند آن را تاثير بيشتر بوده است- و بر جمله- چون در اين روزگار آن سياقت مهجور
است- از شرح آن انواع فائده زيادت صورت نبندد.
فصل
دوم در تحقيق تخييل و محاكات و بيان وجوه استعمال آن
محاكات
ايراد مثل چيزى بود بشرط آنك هو هو نباشد- مانند حيوان مصور طبيعى را- و خيال بحقيقت
محاكات نفس است اعيان محسوسات را- و ليكن محاكاتى طبيعى- و سبب محاكات يا طبع بود-
چنانك در بعضى حيوانات كه- محاكات آوازى كنند مانند طوطى- يا محاكات شمايلى كنند مانند
كپى- و سبب يا عادت بود- چنانك در بهرى مردمان- كه بادمان بر محاكات قادر شوند موجود
باشد- يا صناعت بود مانند تصوير و شعر و غير آن- و تعليم هم نوعى از محاكات بود- چه
تصوير امرى موجود است در نفس- و همچنين تعلم- و محاكات لذيذ بود از جهت توهم اقتدار
بر ايجاد چيزى- و از جهت تخييل امرى غريب- و باين سبب محاكات صور قبيح و مستكره هم
لذيذ بود- و محاكات بقول بود يا بفعل- و شعر محاكات بسه چيز كند- ا بلحن و نغمه چه
هر نغمتى محاكات حالى كند- مانند نغمت درشت كه محاكات غضب كند- و نغمت حزين كه محاكات
حزن كند- و