و
مواد شعر جمله كاذب- و مواد جدل و مغالطه و خطابت آميخته- اما صدق در جدل اكثرى و در
مغالطه اقلى- و در خطابت متساوى از تحقيق دور است- و اين حكم جز در برهان صادق نيست-
و همچنين آنچه گفتهاند- مواد برهان از واجبات بود- و مواد مغالطه از ممتنعات و مواد
سه صنف ديگر- از ممكنات اكثرى و اقلى و متساوى- بر آن منوال كه در صدق گفتيم هم از
تحقيق دور است- و اصلا صادق نيست- چه اين مواد جمله در برهان واقع باشد- چون مطالب
از آن جنس بود- چنانك بعد از اين معلوم شود- و اگر خواهند كه قسمتى كنند- مشتمل بر
اصناف مبادى مذكور گويند- هر قضيه كه مبدأ اول قياسى باشد- يا مقتضى تصديق بود يا مقتضى
تخييل- يا هيچ كدام اقتضاء نكند- و قسم سيوم در هيچ قياس نيفتد پس مبدأ نبود- و مقتضى
تصديق يا جازم بود يا غالب- و جازم يا ضرورى بود يا غير ضرورى- و ضرورى يا ظاهرى يا
غير ظاهرى- و ظاهرى يا بحس تنها بود و آن محسوسات بود- يا بمشاركت امرى خارج و آن متواترات
بود- يا بمشاركت امرى غير خارج و آن مجربات بود- و غير ظاهر يا بعقل بود و يا بغير
عقل- و عقلى يا مجرد عقلى بود و آن اوليات بود- و يا باعانت امرى قياسى بود- و آنچه
باعانت امرى قياسى بود- يا اوسطش در عقل مركوز بود يا مستفاد بود- و اول قضايائى بود
كه قياسش فطرى بود- و دوم لا محاله حدسى بود- چه اگر مستفاد از قوت فكر بود از مبادى
نتواند بود- و غير عقلى وهميات بود- و جازم غير ضرورى لا محاله مقارن تسليمى بود تام
يا غير تام- و تام يا بسبب ترويجى باطل بود يا نبود- و اول مشبهات بود و دوم يا تسليم
جمهور بود- يا تسليم قومى خاص يا تسليم شخصى- و اول مشهورات مطلق بود و دوم مشهورات
محدود- و سيم يا آن شخص معاند بود يا نبود- و اول وضعيات بود- و غير معاند يا معلم
بود يا متعلم و اول مقبولات بود- و دوم مصادرات و اصول موضوعه- و مقارن تسليم غير تام
مشهورات ظاهرى- و