responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 201

2. نظريه ى فرمان الهى (divine command theoy)

برخى از فيلسوفان الهى از جمله رابرت آدامز (oet adams / 1937.م) همانند مكتب اشاعره در اسلام، منشأ گزاره هاى اخلاقى را خداوند متعال دانسته اند و وصول به حقايق اخلاقى از ناحيه ى عقل و شهود را ناتمام شمرده اند.

رابرت آدامز، در برابر اين اشكال كه تنها راه سلب و نفى كردن ظلم از خداوند، اين است كه به اصول و قواعد اخلاقى مستقل از خداوند اذعان داشته باشيم، پاسخ مى دهد كه چنين استلزامى ضرورت ندارد; زيرا ما تنها به خداى صرف ايمان نداريم; بلكه اذعان به عشق و محبّت خدا به نوع بشر نيز داريم. بر اين اساس، صدور ظلم از خداوند محال است.[6] به نظر نگارنده، نقدهاى حسن و قبح عقلى كه بر اشاعره مطرح شده است، بر نظريه ى فرمان الهى نيز وارد است.

3.نظريه ى استقلال دين و اخلاق

كانت، فيلسوف آلمانى قرن هيجدهم، دين و اخلاق را دو پديده ى مستقل و مجزا معرفى مى كند. وى با اين كه بر شناخت عقلانى معيارهاى اخلاقى، استقلال تعهدات اخلاقى و استوار ساختن آن ها بر فرمان هاى عقل و وجدان تأكيد داشت، براى معنابخشى به تلاش هاى اخلاقى انسان نيز طالب اعتقاد به خدا بود.

بنا بر اين، به اعتقاد كانت، انسان ها، نه در شناخت وظايف اخلاقى به دين و خدا محتاج اند و نه براى يافتن انگيزه، جهت عمل به وظيفه ى خود به دين نيازى دارند; بلكه اخلاق به بركت عقل محض عملى، خودبسنده و بى نياز است.

از نظر كانت، اخلاق مستلزم دين نيست و انسان براى شناختن تكليف خود، محتاج مفهوم خدا نيست و محرك نهايى عمل اخلاقى، تكليف فى حد ذاته است; نه اطاعت از احكام الهى; در عين حال، اخلاق مؤدى به دين مى شود. وى بعد از اثبات اخلاق توسط عقل عملى، به ناچار اختيار انسان و جاودانگى نفس و وجود خداوند را به عنوان اصول موضوعه عقل عملى پذيرفت.[7]

نكته ى قابل توجه اين كه كانت بر اساس تعريف خويش از اخلاق و دين و روى كرد ذهن شناسى و معرفت شناسى و فلسفه ى استعلايى خويش، به استقلاليت دين و اخلاق در مقام ثبوت و اثبات نايل شده است. پذيرش حسن و قبح ذاتى و روى كرد حكماى اسلامى نسبت به اخلاق، پذيراى ديدگاه كانت در مقام ثبوت است; ولى مقام اثبات و كشف وجدانى يا عقلانى بشر نسبت به حسن و قبح ها را نمى پذيرد.

4.نظريه ى تحوّل دين به اخلاق

بريث ويت ـ فيلسوف و فيزيك دان معاصر انگليسى ـ در مقاله اى با عنوان ديدگاه يك تجربه گرا در ماهيت باور دين، نظريات خود را در زمينه ى زبان دين و معنادارى گزاره هاى دينى و رابطه ى علم و دين بيان كرده و تصريح مى كند كه تنها قوانين علمى و توتولوژى هاى منطقى و رياضى و قضاياى شخصى معنا دارند و ساير گزاره ها از جمله گزاره هاى دينى واخلاقى، فاقد معنا و محتواى معرفتى اند.

وى به تبع ويتگنشتاين، گزاره هاى دينى و اخلاقى را از حوزه ى معنا به تحليل كاركردى منتقل مى كند و به جاى پرسش از معناى آن ها، كاركرد و نحوه ى مصرف آن ها را مطرح مى نمايد. بريث ويت كاركرد مدعيات دينى را همان كاركرد گزاره هاى اخلاقى دانسته و رغبت به زندگى را كاركرد آن دو دسته گزاره ذكر مى كند.[8]

نظريه ى كاركردگرايى، در گفتار سيزدهم نقد گرديد. حال در اين جا پرسش ما از بريث ويت اين است كه آيا نسبت به فلسفه و عبارات خود، نظريه ى كاركرد گرايى را مى پذيرد؟

علاوه بر اين كه انحصار دين به گزاره هاى اخلاقى و يا كاركرد اخلاقى نيز ناتمام است.

5.اخلاق منهاى دين

اخلاق سكولار و اخلاق بدون دين، روى كرد ديگرى از فيلسوفان اخلاق مغرب زمين است كه در اثر تعارض علم و دين مسيحيت يا ناسازگارى آموزه هاى مسيحيت با اخلاق، بدان منجر شدند.

اين روى كرد، به دو گروه منشعب مى شود:

گروهى كه على رغم نفى دين، نسبت به حفظ اخلاق تلاش مى كند; و عده اى كه پذيراى دين اخلاق اند ولى به استقلاليت و تفكيك هر دو دامنه حكم مى رانند.

كى ير گلور ـ فيلسوف و مؤسس اگزيستانسياليسم ـ در كتاب «ترس و لرز»، ضمن بيان داستان ابراهيم و ذبح اسحاق ـ به اعتقاد يهوديان ـ آن را مصداق تعارض دين با قوانين اخلاقى معرفى مى كند;[9] غافل از اين كه امر خداوند به ابراهيم، نسبت به ذبح اسحاق يا اسماعيل، امر واقعى نبوده بلكه امر امتحانى و آزمايشى بوده است كه با اخلاق تعارضى ندارد.

نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 201
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست