responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 200

به طور كلى اخلاق و دين، يا كاملا مستقل اند و هيچ رابطه اى از قبيل رابطه ى توليدى، جزء و كلى و... بين آن ها بر قرار نيست و يا اخلاق و دين عين هم اند و يا اخلاق جزء دين و يا دين جزء اخلاق است، و در صورت نخست، آيا دين واخلاق نسبت به هم سازگارند يا تعارض اجمالى دارند؟

قبل از پاسخ به پرسش هاى فوق، به تبيين مبادى تصورى بحث خواهيم پرداخت.

پذيرش استنتاج اخلاقى از دين، مستلزم استنباط بايد ازهست است. وقتى گفته مى شود « خداوند عدالت را خوب مى داند پس عدالت خوب است »، در واقع از يك گزاره ى دينى ناظر به واقع و بيان گر اراده ى الهى، به گزاره ى ارزشى و اخلاقى سير شده است; و يا اگر گفته شود « عدالت خوب است پس خداوند خواهان عدالت است »، در آن صورت، از گزاره ى ارزشى به گزاره دينى ناظر به واقع سلوك شده است.

حال اگر كسانى هم چون هيوم، « گذار از هست به بايد » و « عبور از بايد به هست» را نپذيرند، مى بايست با تمام اين استنتاج ها به مخالفت بپردازند و در صورتى كه سخنان هيوم مورد پذيرش قرار نگيرد و يا لااقل، استنتاج گفتارهاى ارزشى از دو مقدمه ى متشكل از گفتار ارزشى و گزاره ى توصيفى جايز شمرده شود، ديگر هيچ اشكالى بر استنتاج هاى مذكور وارد نخواهد بود.

شايان ذكر است كه اگر بخواهيم دقيق تر سخن برانيم، لازم است قبل از سخن گفتن در زمينه ى جواز و عدم جواز استنتاج گزاره هاى اخلاقى از گزاره هاى دينى، به دو پرسش ذيل پاسخ مناسب داده شود:

1 ـ گزاره هاى دينى از سنخ گزاره هاى توصيفى و ناظر به واقع اند يا از سنخ گزاره هاى عامل اند؟

2 ـ گزاره هاى اخلاقى از چه سنخى هستند؟

گفتارهاى انشايى اند يا از واقعيت گزارش مى دهند؟

اگر هر دو دسته ى گزاره هاى اخلاقى و دينى از يك سنخ باشند، در آن صورت رابطه ى توليدى ميان آن ها هيچ شبهه اى را به همراه ندارد و اگر يكى از آن ها اخبارى يا انشايى باشد، در آن حال نيز دو رأى فوق مطرح مى گردد.

حال كه مفاهيم دين و اخلاق و رابطه ى آن دو روشن شد، به اجمال در پاسخ به مسئله ى ارتباط دين و اخلاق بايد توجه داشت كه تعيين ملاك و معيار اخلاق، منشأ پاسخ هاى متفاوت مى گردد; بدين معنا كه اگر اخلاق، مبتنى بر اصالت لذّت يا اصالت نفع و يا بر وجدان و عقل عملى و يا بر اصالت جامعه تكيه داشته باشد، شايد اخلاق با دين، يا هيچ رابطه اى نداشته باشد و يا فقط براى آن، رابطه ى مبنايى و پشتوانه اى مفروض گردد; و اگر ملاكِ گزاره هاى اخلاقى را نايل شدن به قرب الهى بدانيم، با توجه به عدم شناخت كامل انسان از قرب و منزلت الهى، ارتباط ميان اخلاق و دين، ارتباط محتوايى و گزاره اى خواهد بود. اينك به تفصيل به ديدگاه هاى انديشمندان مغرب زمين و متفكّران اسلامى در اين زمينه مى پردازيم.

ديدگاه هاى انديشمندان مغرب زمين

مفاهيم و گزاره هاى اخلاقى، قبل از رنسانس در مغرب زمين از دين استخراج مى شد; ولى به فلسفه ى ارسطويى و افلاطونى نيز رنگين مى گشت; قرن هيجدهم با ظهور عصر روشن گرى، تفكر دئيستى و خدا شناسى طبيعى و الحادى گسترش يافت و مرجعيّت عقل نسبت به ابعاد گوناگون اجتماعى و اخلاقى، عرصه را براى دين تنگ نمود و اخلاق از دين تفكيك گشت. اينك به اختصار به پاره اى از ديدگاه هاى غربيان در اين زمينه خواهيم پرداخت:

1.نظريه ى استنتاج دين از اخلاق

سقراط در گفت و گوى خود با اوثوفرون، از ارتباط دين و عدالت سخن به ميان آورد و نظريه ى استنتاج دين از اخلاق و جزء بودن دين نسبت به اخلاق را مطرح ساخت. وى بر اين باور بود كه عدالت، محيطى بزرگ تر از دين دارى دارد و دين دارى جزئى از عدالت است.[5] اين نظريه نسبت به اسلام كه حوزه ى وسيعى از عقايد انديشه و اخلاق و عمل را در بر دارد ناتمام است.

نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 200
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست