نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 135
"
خداوندا! پاك و منزهى از هر گونه شريك" (قالَ
سُبْحانَكَ).
2- چگونه
ممكن است چيزى را كه شايسته من نيست بگويم (ما
يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍ).
در حقيقت نه
تنها گفتن اين سخن را از خود نفى مىكند، بلكه مىگويد اساسا من چنين حقى را ندارم
و چنين گفتارى با مقام و موقعيت من هرگز سازگار نيست.
3- سپس
استناد به علم بىپايان پروردگار كرده، مىگويد:" گواه من اين است كه اگر
چنين مىگفتم مىدانستى، زيرا تو از آنچه در درون روح و جان من است آگاهى، در حالى
كه من از آنچه در ذات پاك تو است بىخبرم، زيرا تو علام الغيوب و با خبر از تمام
رازها و پنهانيها هستى" (إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ
عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ
أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ) [1]
4-" تنها چيزى كه من به آنها گفتم همان بوده است كه به من ماموريت دادى كه
آنها را دعوت به عبادت تو كنم و بگويم خداوند يگانهاى را كه پروردگار من و شما
است پرستش كنيد" (ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما
أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ).
5-" و
تا آن زمان كه در ميانشان بودم مراقب و گواه آنها بودم و نگذاشتم راه شرك را پيش
گيرند، اما به هنگامى كه مرا از ميان آنها برگرفتى تو مراقب و نگاهبان آنها بودى،
و تو گواه بر هر چيزى هستى" (وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما
دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ
أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ) [2]
6-" و با اينهمه باز امر، امر تو و خواست، خواست تو است، اگر آنها را در
برابر اين انحراف بزرگ مجازات كنى بندگان تواند و قادر به فرار از
[1] در اينجا اطلاق كلمه نفس بر خداوند به معنى
روح و جان نيست، بلكه يكى از معانى نفس ذات مىباشد.
[2] درباره معنى" توفى" و اينكه منظور
از آن مردن مسيح ع نيست در ذيل آيه 55 آل عمران در جلد دوم صفحه 30 مشروحا بحث شده
است.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 135