و
سرانجام در آخرين آيه اين سوره به ذكر پاداش عظيم و بى نظير اين گروه پرداخته و در
يك جمله كوتاه، مىگويد:" و چنين شخصى به زودى راضى و خشنود مىشود" (وَ لَسَوْفَ يَرْضى).
آرى همانگونه كه او براى رضاى خدا كار مىكرد خدا نيز او را راضى مىسازد،
رضايتى مطلق و بى قيد و شرط، رضايتى گسترده و نامحدود، رضايتى پر معنى كه تمام
نعمتها در آن جمع است رضايتى كه حتى تصورش امروز براى ما غير ممكن است و چه نعمتى
از اين برتر و بالاتر تصور مىشود.
آرى پروردگار اعلى، پاداش و جزاى او نيز اعلى است، و چيزى برتر از رضايت و
خشنودى مطلق بندگان تصور نمىشود.
بعضى از مفسران نيز احتمال دادهاند كه ضمير در" يرضى" به خداوند
باز مىگردد، يعنى به زودى خداوند از اين گروه راضى مىشود كه آن نيز موهبتى است
عظيم و بى نظير كه خداوند بزرگ و پروردگار اعلى از چنين بندهاى راضى و خشنود شود،
آن هم رضايتى مطلق و بى قيد و شرط، و مسلما به دنبال اين رضاى الهى، رضا و خشنودى
آن بنده با ايمان با تقوا است كه اين دو لازم و ملزوم يكديگرند، همانگونه كه در
آيه 8 بينه مىخوانيم
[1]" استثناء" در
جمله" إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ
الْأَعْلى" استثناء منقطع است، منتها آيه قبل
تقديرى دارد كه چنين است و ما لاحد عنده من نعمة تجزى فلا ينفق ماله لنعمة الا
ابتغاء وجه ربه الاعلى، احتمال نيز دارد كه استثناء متصل باشد با در نظر گرفتن
محذوفى و در تقدير چنين است: لا ينفق لنعمة عنده و لا لغير ذلك الا ابتغاء وجه ربه
الاعلى (دقت كنيد).
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 27 صفحه : 84