نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 23 صفحه : 118
مىفرمايد:" او انسان را از گل خشكيدهاى كه همچون سفال بود آفريد"
(خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ
كَالْفَخَّارِ).
" صلصال" در اصل به معنى" رفت و آمد صدا در اجسام خشك"
است، سپس به خاكهاى خشكيده كه وقتى اشاره به آن مىكنند صدا مىكند"
صلصال" گفته شده است، باقيمانده آب در ظرف را نيز" صلصه" مىنامند
چرا كه به هنگام حركت به اين طرف و آن طرف صدا مىكند.
بعضى نيز گفتهاند" صلصال" به معنى" گل بدبو" (لجن) است
ولى معنى اول مشهورتر و معروفتر است.
" فخار" از ماده" فخر" گرفته شده و به معنى كسى است كه
بسيار فخر مىكند، و از آنجا كه اينگونه اشخاص آدمهايى تو خالى و پر سر و صدا
هستند اين كلمه به كوزه و هر گونه" سفال" به خاطر سر و صداى زيادى كه
دارد اطلاق شده! [1] از آيات
مختلف قرآن و تعبيرات گوناگونى كه در باره مبدأ آفرينش انسان آمده به خوبى استفاده
مىشود كه انسان در آغاز خاك بوده (سوره حج آيه 5) سپس با آب آميخته شده، و به
صورت گل در آمده (انعام- 2) و بعد به صورت" گل بدبو" (لجن) درآمد (حجر-
28) سپس حالت" چسبندگى" پيدا كرد (صافات- 11) و بعدا به صورت"
خشكيده" درآمد، و حالت" صلصال كالفخار" به خود گرفت (آيه مورد
بحث).
اين مراحل از نظر بعد زمانى چه اندازه طول كشيد؟ و انسان در هر مرحلهاى چقدر
توقف كرد؟ و اين حالتهاى انتقالى تحت چه عواملى به وجود آمد؟ اينها مسائلى است كه
از علم و دانش ما مخفى است، و تنها خدا مىداند و بس،