نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 151
آيه بعد مقايسهاى را كه در آيات گذشته بود به طور صريحتر روشن مىسازد
مىگويد:" آيا كسى كه مؤمن است همانند كسى است كه فاسق است؟! نه هرگز اين دو
برابر نيستند" (أَ فَمَنْ كانَ
مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ).
جمله به صورت استفهام انكارى مطرح شده، استفهامى كه پاسخ آن از عقل و فطرت هر
انسانى مىجوشد كه اين دو هرگز برابر نيستند، در عين حال براى تاكيد، با ذكر
جمله" لا يستوون" اين نابرابرى را مشخصتر مىكند.
در اين آيه،" فاسق" در مقابل" مؤمن" قرار گرفته، و اين
دليل بر آن است كه فسق، مفهوم گستردهاى دارد كه هم كفر را شامل مىشود، و هم
گناهان ديگر را، چرا كه اين كلمه در اصل از جمله" فسقت الثمرة" (يعنى
ميوه از پوستش خارج شد و يا در موردى كه هسته خرما از گوشت آن جدا مىشود و به
بيرون مىافتد) گرفته شده، سپس به خارج شدن از اطاعت فرمان خدا و عقل، اطلاق
گرديده است، و مىدانيم هر كس كفر مىورزد و يا مرتكب گناهانى مىشود از فرمان
پروردگار و خرد، خارج شده است اين نكته نيز قابل توجه است، كه ميوه مادامى كه در
پوست خود قرار دارد سالم است، همين كه از پوست خارج شد، فاسد مىشود، و بنا بر اين
فاسق شدنش همان و فاسد شدنش همان! جمعى از مفسران بزرگ در ذيل اين آيه نقل
كردهاند كه روزى" وليد بن عقبه" [1] به" على" ع عرض كرد انا ابسط منك لسانا و احد
منك سنانا:
" من از تو زبانى گستردهتر و فصيحتر و نيزهاى تيزتر دارم"! (اشاره
به اينكه به پندار خودش هم در سخنورى و هم در جنگ جويى پيشتازتر است).
على ع در پاسخ او فرمود:
ليس كما تقول يا فاسق!:
" اين چنين نيست كه تو مىگويى اى فاسق"! (اشاره به اينكه تو همان
كسى هستى كه در داستان جمع آورى زكات از طايفه" بنى المصطلق" آنها را
متهم به قيام بر ضد اسلام كردى