نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 362
و تبليغ مىكنند؟
قرآن در پاسخ مىگويد: اين سنت ما است" ما هيچ شهر و ديارى را هلاك
نكرديم مگر اينكه انذار كنندگانى براى آنها بود" و پيامبرانى به اتمام حجت و
موعظه و اندرز كافى برخاستند (وَ ما
أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ).
***
" تا متذكر شوند و بيدار گردند، و امكان براى بازگشت داشته باشند (ذِكْرى) [1] و اگر بدون
اتمام حجت وسيله بيم دهندگان الهى و بيدار باش رسولان پروردگار، آنها را مجازات
مىكرديم، ظلم بود، در حالى كه" ما هرگز ستمگر نبوديم و اصلا ظلم و ستم
شايسته ما نيست" (ما كُنَّا ظالِمِينَ).
اين ظلم است كه گروهى غير ظالمان را هلاك كنيم، و يا ظالمان را بدون اتمام حجت
كافى.
آنچه در اين آيات آمده است در حقيقت بيان همان قاعده عقلى معروف يعنى"
قاعده قبح عقاب بلا بيان" است، و شبيه آن در آيه 15 سوره اسراء نيز آمده است وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا:" ما هرگز جمعيتى را عذاب نمىكنيم تا رسولى در ميان
آنها برانگيزيم و حقايق را بازگو كنيم".
آرى مجازات بدون بيان كافى قبيح است و ظلم، و خداوند حكيم و عادل هرگز چنين
نمىكند، و اين همان است كه در علم اصول از آن تعبير به" اصل برائت"
مىكنند، يعنى هر حكمى كه دليل كافى بر ثبوت آن نباشد، بوسيله اين
[1] در اينكه" ذكرى" در
اينجا چه محلى از اعراب دارد، مفسران چهار احتمال دادهاند: نخست اينكه"
مفعول لاجله" براى" منذرون" باشد (تفسير بالا نيز بر همين اساس
است) ديگر اينكه" مفعول مطلق" براى" منذرون" باشد، زيرا انذار
با تذكرة قريب المعنى است، سوم اينكه" حال" براى ضمير در"
منذرون" باشد، و چهارم" خبر" مبتداى محذوفى (هذه ذكرى).
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 362