نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 62
و از سوى
سوم، هر چه در قيافه و چهره او بيشتر دقت مىكنند شباهت او را با برادرشان يوسف
بيشتر مىبينند، اما در عين حال نمىتوانند باور كنند كه يوسف بر مسند عزيز مصر
تكيه زده است، او كجا و اينجا كجا؟! لذا با لحنى آميخته با ترديد" گفتند: آيا
تو خود يوسف نيستى"؟
(قالُوا أَ إِنَّكَ
لَأَنْتَ يُوسُفُ) در اينجا لحظات فوق العاده حساس بر برادرها
گذشت، درست نمىدانند كه عزيز مصر در پاسخ سؤال آنها چه مىگويد! آيا براستى پرده
را كنار مىزند و خود را معرفى مىكند. يا آنها را ديوانگان خطاب خواهد كرد كه
مطلب مضحكى را عنوان كردهاند.
لحظهها با
سرعت مىگذشت و انتظارى طاقتفرسا بر قلب برادران سنگينى مىكرد، ولى يوسف نگذارد
اين زمان، زياد طولانى شود بناگاه پرده از چهره حقيقت برداشت،" گفت: آرى منم
يوسف! و اين برادرم بنيامين است"! (قالَ
أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي).
ولى براى
اينكه شكر نعمت خدا را كه اين همه موهبت به او ارزانى داشته بجا آورده باشد و ضمنا
درس بزرگى به برادران بدهد اضافه كرد" خداوند بر ما منت گذارده هر كس تقوا
پيشه كند و شكيبايى داشته باشد، خداوند پاداش او را خواهد داد، چرا كه خدا اجر
نيكوكاران را ضايع نمىكند" (قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا
إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ
الْمُحْسِنِينَ)
***
هيچكس نمىداند در اين لحظات حساس چه گذشت و
اين برادرها بعد از دهها سال كه يكديگر را شناختند چه شور و غوغايى بر پا ساختند
چگونه يكديگر را در آغوش فشردند، و چگونه اشكهاى شادى فرو ريختند، ولى با اين حال
برادران كه خود را سخت شرمنده مىبينند نمىتوانند درست به صورت يوسف نگاه كنند،
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 62