نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 61
بوديد به
يوسف و برادرش چه كرديد" (قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما
فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ)
بزرگوارى يوسف را ملاحظه كنيد كه اولا گناه آنها را سر بسته بيان مىكند، و
مىگويد ما فعلتم (آنچه انجام داديد) و ثانيا راه عذر خواهى را به آنها نشان
مىدهد كه اين اعمال شما به خاطر جهل بود، و آن دوران جهل گذشته و اكنون عاقل و
فهميدهايد!.
ضمنا از اين
سخن روشن مىشود كه آنها در گذشته تنها آن بلا را بر سر يوسف نياوردند بلكه برادر
ديگر بنيامين نيز از شر آنها در آن دوران در امان نبود، و ناراحتيهايى نيز براى
او در گذشته به وجود آورده بودند، و شايد بنيامين در اين مدتى كه در مصر نزد يوسف
مانده بود گوشهاى از بيدادگريهاى آنها را براى برادرش شرح داده بود.
در بعضى از
روايات مىخوانيم كه يوسف با گفتن اين جمله براى اينكه آنها زياد ناراحت نشوند و
تصور نكنند عزيز مصر، در مقام انتقامجويى بر مىآيد گفتارش را با تبسمى پايان
داد، اين تبسم سبب شد دندانهاى زيباى يوسف در برابر برادران كاملا آشكار شود، خوب
كه دقت كردند ديدند عجب شباهتى با دندانهاى برادرشان يوسف دارد
[1]!
***
مجموع اين جهات، دست بدست هم داد، از يك سو مىبينند عزيز مصر،
از يوسف و بلاهايى كه برادران بر سر او آوردند و هيچكس جز آنها و يوسف از آن خبر
نداشت سخن مىگويد.
از سويى ديگر
نامه يعقوب. آن چنان او را هيجان زده مىكند كه گويى نزديكترين رابطه را با او
دارد.