به هر حال توصيف خداوند در اين حال به" قهاريت" دليل بر تسلط او بر
همه چيز و سيطره او بر درون و برون همگان مىباشد.
در اينجا يك سؤال پيش مىآيد كه مگر چيزى در دنيا بر خدا مخفى است كه در آنجا
آشكار مىگردد؟ مگر خداوند از وجود مردگان در قبرها بى خبر است و يا اسرار درون
انسانها را نمىداند؟
پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن مىشود و آن اينكه در اين جهان ما ظاهر
و باطنى داريم و گاهى بر اثر محدود بودن علم ما، اين اشتباه پيدا مىشود كه خدا
درون ما را نمىبيند، ولى در جهان ديگر آن چنان همه چيز آفتابى و آشكار مىشود كه
ظاهر و باطنى وجود نخواهد داشت، همه چيز آشكار است و حتى اين احتمال در دل كسى
پيدا نمىشود كه ممكن است چيزى از خدا مخفى مانده باشد.
و به عبارت ديگر، تعبير بروز و ظهور با مقايسه به تفكر ما است، نه با مقايسه
به علم خدا.
***
در آيه بعد حال مجرمان را به نحو ديگرى ترسيم مىكند:" در آن روز
مجرمان را مىبينى كه در غل و زنجير گرفتارند، غلها و زنجيرهايى كه دستهاى آنها را
به گردنشان و سپس آنها را به يكديگر پيوند مىدهد" (وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي
الْأَصْفادِ).
" اصفاد" جمع" صفد" (بر وزن نمد) و" صفاد" (بر
وزن معاد) در اصل به معنى غل مىباشد و بعضى گفتهاند خصوص آن غل و زنجيرى را
گويند كه دست و گردن را به هم مىبندد.
" مقرنين" از ماده قرن و اقتران و به همان معنى است، منتها هنگامى
كه
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 386