نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 431
بسيارى است كه همه داراى
سند و منقول از اهل بيت بطرق خود اهل بيت است، و در بعضى از آنها مختصر تعارض و
ناسازگارى هست، از خوانندگان هر كس بخواهد همه آن روايات را ديده و مطلب را از
ميان همه آنها تنقيح و تحقيق كند بايد به كتب حديث و فقه مراجعه نمايد.
و در الدر
المنثور آمده كه بخارى، ابن ابى حاتم و ابن مردويه از ابى سعيد خدرى نقل كردهاند
كه گفت: على ابن ابى طالب از يمن مقدارى طلاى مخلوط بخاك براى رسول خدا 6
فرستاد، و آن جناب آن را در ميان چهار نفر تقسيم كرد، و اين چهار نفر از اهل نجد و
كسانى بودند كه بدست آوردن دلهاى آنان به نفع اسلام بود، و ايشان عبارت بودند از:
1- الاقرع بن حابس حنظلى 2- علقمة بن علاثة العامرى 3- عيينة بن بدر فزارى 4- زيد
الخيل طائى.
قريش و انصار
وقتى ديدند رسول خدا 6 همه طلاها را به اين چهار نفر داد، به خردهگيرى پرداختند
كه چرا به بزرگان اهل نجد مىدهى و به ما نمىدهى؟! رسول خدا 6 فرمود: منظورم
اين است كه دلهاى ايشان را بدست آورم[1].
[كسانى كه
در شمار مؤلفة قلوبهم بودند و رسول خدا 6 از
زكات به آنان پرداخت كرد]
و در الدر
المنثور آمده كه عبد الرزاق، ابن منذر، ابن ابى حاتم و ابن مردويه از يحيى بن ابى
كثير روايت كردهاند كه گفت: مؤلفة قلوبهم از بنى هاشم، ابو سفيان بن
حارث بن عبد المطلب، از بنى اميه، ابو سفيان بن حرب، از بنى مخزوم، حارث بن هشام و
عبد الرحمن بن يربوع، از بنى اسد، حكيم بن حزام، از بنى عامر، سهيل بن عمرو، و حويطب
بن عبد العزى، از بنى جمح، صفوان بن اميه، از بنى سهم، عدى بن قيس، از ثقيف، علاء
بن جاريه و يا حارثه، از بنى فزارة، عيينة بن حصن، از بنى تميم، أقرع بن حابس، از
بنى نصر، مالك بن عوف، از بنى سليم، عباس بن مرداس بودند.
رسول خدا 6
هر يك نفر از ايشان را صد رأس شتر ماده داد، بجز عبد الرحمن بن يربوع، و حويطب بن
عبد العزى را، كه بهر يك از ايشان پنجاه ماده شتر بداد[2].
و در تفسير
قمى در روايت ابى الجارود از امام ابى جعفر (ع) آمده كه فرمود:
مؤلفة قلوبهم
(در عصر رسول خدا ص) عبارت بودند از: ابو سفيان بن حرب بن امية و سهيل بن عمرو، كه
او از بنى عامر بن لؤي بود، و همام بن عمر و برادرش (برادران بنى عامر بن لؤي)، و
صفوان بن امية بن خلف قريشى جمحى، و أقرع بن حابس تميمى يكى از بنى حازم، و عيينة
بن حصن فزارى و مالك بن عوف و علقمة بن علاثة، و من شنيدهام كه