نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 430
صدقات سهمى مىبرند،
ولى وقتى ديدند رسول خدا 6 همه را به فقرا داد شروع كردند به حرف مفت زدن، و
خردهگيرى كردن، و گفتند: ما سنگينى صحنههاى جنگ را بدوش خود تحمل مىكنيم و به
همراهى او به جنگ مىپردازيم و دين او را تقويت مىكنيم و او صدقات را به مشتى
فقير مىدهد، كه نه توانايى ياريش دارند و نه دردى از او دوا مىكنند، خداوند اين
آيه را نازل كرد:(وَ لَوْ
أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ
سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ
راغِبُونَ).
آن گاه خود
خداى تعالى صدقات را تفسير كرده و توضيح داد كه اين صدقات را چه كسانى بايد
بپردازند، و به چه كسانى بايد داده شود، و فرمود:(إِنَّمَا
الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ
الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ
اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ
حَكِيمٌ)، همه مردم را از مشموليت صدقات بيرون نموده، تنها هشت صنف را مستحق
آن دانست، و از ايشان اسم برد. آن گاه امام صادق (ع) يكا يك آن مصارف را توضيح
داده، در باره فقراء فرمود: كسانى هستند كه (زكات خوردن را حرفه خود قرار نداده
باشند و) دريوزگى نكنند، و عيالوار باشند. دليل اينكه گفتيم بايد دريوزگى نكنند
اين آيه است كه مىفرمايد:(لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا
فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ
الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ
النَّاسَ إِلْحافاً).
و مسكينان
عبارتند از افراد عليل، از قبيل كورها و اشخاص بى دست و پا و جذامى، و هر عليل
ديگرى، از مرد و زن و كودك.
و كاركنان در
امر زكات عبارتند از كسانى كه براى گرفتن و جمع آورى و نگهدارى آن فعاليت مىكنند.
و مؤلفة
قلوبهم عبارتند از مردمى كه قائل به توحيد خدا هستند، و ليكن هنوز معرفت در
دلهايشان راه نيافته، و نفهميدهاند كه محمد رسول خدا 6 است، لذا رسول خدا 6
دلهاى ايشان را بدست مىآورد، به ايشان زياده از حد محبت مىكرد و تعليم مىداد تا
شايد او را به نبوت بشناسند، و يك سهم از صدقات را هم براى آنان قرار داد، تا
دلهايشان به اسلام متمايل گردد[1].
مؤلف: در
تاييد اين روايت كه تفسير قمى آن را بدون ذكر سند نقل كرده روايات