responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 417

از اصناف مصرف زكاتند اختلاف كرده‌اند، و بنا بر اينكه، هر يك صنف على حده‌اى باشند باز در معناى آن دو اقوال بسيارى دارند كه بيشتر آنها به دليل روشنى منتهى نمى‌گردد، ليكن اگر ما باشيم و ظاهر اين دو لفظ، از كلمه فقير كه مقابل غنى است چنين مى‌فهميم كه فقير آن كسى است كه تنها متصف به امرى عدمى باشد، يعنى متصف باشد به نداشتن مالى كه حوائج زندگيش را برآورد، در مقابل غنى كه متصف به اين امر عدمى نيست، بلكه متصف است به امرى وجودى، يعنى دارايى و تمكن.

و اما مسكين، تنها ندار را نمى‌گويند، بلكه به كسى مى‌گويند كه علاوه بر اين امر عدمى، دچار ذلت و مسكنت هم باشد، و اين وقتى است كه فقرش به حدى برسد كه او را خوار سازد، مثلا مجبور شود به اينكه از آبروى خود مايه بگذارد و دست پيش هر كس و ناكس دراز كند، مانند كور و لنگ كه چاره‌اى نمى‌بينند جز اينكه از هر كسى استمداد كنند. و بنا بر اين، مسكين حال و وضعش بدتر از فقير است.

البته اين را هم بايد دانست كه اين دو كلمه هر چند بحسب نسبت يكى اعم و ديگرى اخص است، يعنى، هر مسكين از جهت اتصافش به نادارى فقير است و ليكن هر فقيرى مسكين نيست، الا اينكه عرف، اين دو صنف را دو صنف مقابل هم مى‌داند، چون وصف فقر را غير از وصف مسكنت و ذلت مى‌بيند، پس، ديگر جا ندارد كسى به قرآن كريم خرده بگيرد و بگويد با اينكه فقير هر دو صنف را شامل مى‌شود ديگر حاجتى به ذكر مسكين نبود، براى اينكه گفتيم مسكنت به معناى ذلت و مانند لنگى و زمين‌گيرى و كورى است، هر چند بعضى از مصاديق آن بخاطر نداشتن مال است.

مقصود از عاملين عليها كسانى هستند كه در جمع و گردآورى زكوات تلاش مى‌كنند. و مقصود از مؤلفة قلوبهم كسانى هستند كه با دادن سهمى از زكات به ايشان، دلهايشان به طرف اسلام متمايل مى‌شود و به تدريج به اسلام درمى‌آيند، و يا اگر مسلمان نمى‌شوند ولى مسلمانان را در دفع دشمن كمك مى‌كنند، و يا در برآوردن پاره‌اى از حوائج دينى كارى صورت مى‌دهند.

و اما كلمه‌(وَ فِي الرِّقابِ)، اين جار و مجرور متعلقند به مقدر و تقدير آن: و للصرف فى الرقاب: و براى بكار برد در امر بردگان است، يعنى آزاد كردن آنان، مثلا وقتى برده‌اى با مولاى خودش قرار مكاتبه گذاشته كه كار كند و از دستمزد خود بهاى خود را به او بپردازد و پس از پرداختن بهاى خود آزاد گردد و فعلا نمى‌تواند آن بهاء را به پايان برساند، از زكات ما بقى بهاى او را به مولايش مى‌دهند و او را آزاد مى‌كنند. و يا وقتى برده‌اى را ببينند كه اسير مردى‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 417
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست