نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 387
كرده هر چه ديگران
نصيحتشان كردند و الحاح و اصرار ورزيدند به خرجشان نرفت، و در جواب گفتند:(لَوْ نَعْلَمُ قِتالًا
لَاتَّبَعْناكُمْ) و همين معنا يكى از
عوامل شكست مسلمين در آن روز شد.
و اما اينكه
گفت: و نظير اين اشتباه و اين عتاب در سوره انفال آمده كه خداوند رسول گرامى
خود را عتاب مىكند به اينكه چرا از اسراى بدر فديه گرفتى جوابش اين است كه:
اولا اين
مفسر معناى آيه را نفهميده است، زيرا در آيه انفال هيچ عتابى بر فديه گرفتن از
اسراء ديده نمىشود، و عتابى كه در آن آمده بر اصل گرفتن اسير است، چون كه
مىفرمايد: (ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى-) هيچ پيغمبرى
نبايد اسير داشته باشد و هيچ آيه ديگرى و حتى هيچ روايتى هم نيامده كه
پيغمبر به لشكريان دستور گرفتن اسير داده باشد، بلكه از روايات داستان بدر
برمىآيد كه وقتى رسول خدا 6 دستور داد تا بعضى از اسيران را به قتل برسانند
مردم ترسيدند از اينكه مبادا آن حضرت بخواهد همه اسيران را به قتل برساند، لذا
پيشنهاد فديه گرفتن را تقديم داشتند تا بدين وسيله وضع مالى سپاه اسلام را عليه
دشمنان دين تقويت كنند، خداوند هم همين پيشنهاد كنندگان را مورد عتاب قرار داد و
فرمود:(تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ
الْآخِرَةَ).
و اين خود
بهترين گواه است بر اينكه عتاب، تنها متوجه مؤمنين بوده، نه به خصوص آن حضرت و نه
به آن جناب و مؤمنين. و نيز بهترين شاهد است بر اينكه بيشتر رواياتى كه عتاب را
متوجه آن جناب دانسته مجعول و از دسيسههاى دشمنان اسلام است.
و ثانيا اگر
عتاب در آيه مذكور متوجه بخصوص آن حضرت و يا به او و همه مؤمنين باشد ادعاى ديگر
مدعى باطل مىشود، زيرا او مىگفت: كلمه ذنب در باره آن جناب به
معناى لغويش استعمال شده و اين حرف با آيه بعدى كه مىفرمايد:(لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيما أَخَذْتُمْ عَذابٌ
عَظِيمٌ)[1] سازگار
نيست، براى اينكه آيه تصريح دارد بر اينكه عتاب بخاطر گناهى بوده كه اگر قضاء ازلى
مانع نمىشد عذاب بزرگى را بدنبال داشت، و هيچ آدم عاقلى ترديد ندارد در اينكه پاى
عذاب بزرگ به ميان نمىآيد مگر در مورد معصيت اصطلاحى، بلكه در مورد معصيتهاى
بزرگ، و اين خود شاهد ديگرى است بر اينكه عتاب در آيه مزبور متوجه غير رسول خدا
6 بوده است.