و اين آيه
بطورى كه ملاحظه مىكنيد اين معنا را خاطرنشان مىسازد كه نزول سكينت از ناحيه
خداى تعالى همواره در مواردى بوده كه قبل از نزول آن استعداد و اهليت و قابليتى در
قلب طرف وجود داشته، و آن اهليت و قابليت همان چيزى است كه در آيه قبلى
فرمود: (فَعَلِمَ ما فِي قُلُوبِهِمْ): فهميد كه در دل چه
دارند، پس سكينت را بر ايشان نازل كرد . و نيز خاطرنشان مىسازد كه يكى ديگر
از آثار سكينت اين است كه هر كس آن را واجد شود ملازم تقوا و طهارت و دورى از
مخالفت خدا و رسولش مىشود، و ديگر پيرامون محرمات و گناهان نمىگردد.
و اين معنا
در حقيقت به منزله تفسيرى است كه جمله(لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ
إِيمانِهِمْ) را كه در آيه ديگرى واقع است تفسير مىكند، و مىرساند كه زياد شدن
ايمان بر ايمان با نزول سكينت، معنايش اين است كه انسان علاوه بر ايمان صادقش به
اصل دعوت دين، داراى نگهبانى الهى مىشود كه او را از آلوده شدن به گناهان و
ارتكاب محرمات نگه مىدارد.
و اين خود
شاهد خوبى است بر اينكه اولا منظور از مؤمنين در جمله مورد بحث غير از منافقين و
غير از بيماردلان و سست ايمانان است. وقتى منافقين و بيماردلان و سست ايمانان
مقصود نباشند تنها باقى مىماند آن عده معدودى كه با رسول خدا 6 ثابت قدم
ماندند، و آنها يا سه نفر، و يا چهار، يا نه، يا ده يا هشتاد و يا كمتر از صد نفر
بودند، و اين اختلاف در شماره آنان بخاطر اختلاف روايات است.
و اما اينكه
آيا مؤمنين در اين آيه آن كسانى را هم كه بار اول فرار كردند و سپس جمع شدند و تا
شكست دشمن ثابت قدم ماندند (كه بيشتر اصحاب رسول خدا 6 را اين دسته تشكيل
مىدادند) شامل مىشود يا نه محل حرف است.
[نازل شدن
سكينت موقوف است بر وجود طهارت دل و صفاى باطن]
چيزى كه از
آيات سكينت استفاده مىشود اين است كه نازل شدن سكينت موقوف بر اين است كه قبلا
طهارت دل و صفاى باطنى در كار بوده باشد، تا خداوند با فرستادن سكينت آن را محكم و
استوار سازد. و دسته دوم كه فرار كردند و برگشتند با اين عمل خود گناه كبيرهاى را
مرتكب شدند و چنين كسانى دلهايشان گناهكار است و قابليت سكينت را ندارند.
[1] آن دم كه كفر ورزيدگان تعصب جاهليت در دل افكنده پس خدا
سكينت خود را بر پيغمبر و بر مؤمنين نازل كرد، و بر كلمه تقوا استوارشان ساخت و
ايشان حقا سزاوار و اهل براى آن بودند. سوره فتح آيه 26
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 297