نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 266
مىشود كه نقاط مشرف
بر خرابى خانه را اصلاح كرده باشد. تعمير هم از همين ماده و بهمين
معنا است، و همچنين عمر ، چون عمر عبارتست از تعمير بدن بوسيله روح، و
اگر هم زيارت خانه خدا را عمره مىگويند باز بخاطر همين است كه زيارت
مردم مايه آبادانى بيت اللَّه الحرام است.
و كلمه
مسجد اسم مكانى است كه سجده در آن انجام مىشود، مانند خانهاى كه بخاطر
سجده براى خدا ساخته مىشود، و اگر اعضاء سجده را كه عبارتند از پيشانى و دو كف
دست و دو سر زانو و نوك شست پاها، مسجد مىنامند براى اين است كه اينها نيز بنوعى
با سجده ارتباط دارند.
جمله(ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ) حق و ملك را نفى مىكند، چون حرف لام براى
افاده ملك و حق است، و كلمه كان كه گذشته را مىرساند افاده مىكند كه
مشركين موجبات داشتن چنين حقى را از سابق واجد نبودند كه خانه خدا را تعمير و مرمت
و يا زيارت كنند، هم چنان كه اين كلمه در آيه(ما كانَ
لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى)[1] و آيه(وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ)[2] نيز همين
معنا را افاده مىكند.
و مقصود
از عمارت در جمله(أَنْ يَعْمُرُوا) اصلاح نواحى
مشرف بخرابى، و مرمت آن است، نه آباد كردن آن با زيارت، چون اگر به اين معنا باشد
بايد بگوئيم آيه منحصرا ناظر به مسجد الحرام است كه زيارت دارد، و ساير مساجد را
شامل نمىشود، و حال آنكه منظور از آيه مطلق مساجد است، گو اينكه ساير مساجد هم با
نماز خواندن در آنها رونقى بخود مىگيرند كه ممكن است اسم آن را عمارت و زيارت
گذاشت، ليكن معهود از قرآن اين است كه اين عمل را دخول در مسجد مىخواند نه زيارت.
علاوه بر
اينكه آيه بعدى كه مىفرمايد:(أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ
وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) گفتار ما را تا حدى تاييد مىكند كه
منظور از عمارت، اصلاح نواحى مشرف بر خرابى است نه زيارت بيت اللَّه الحرام.
و مقصود از
مساجد خدا هر چند مطلق بناهايى است كه براى عبادت خدا ساخته شده، و ليكن سياق آيه
دلالت دارد بر اينكه مقصود از آن عمارت، خصوص مسجد الحرام است، مؤيد اين معنا
قرائت كسى است كه جمله را: ان يعمروا مسجد اللَّه - به صيغه مفرد-
خوانده