نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 16
بوده است، (و با اين
حال چطور سعد گفته است: از آيات قرآن چهار آيه در شان من نازل شده؟).
و رابعا گو
اينكه داستان شرابخوردنش با جماعتى از اصحاب و پاره شدن بينيش بوسيله استخوان فك
شتر حق است، و ليكن چرا نگفت كه رفقايش مختلط از مهاجر و انصار هر دو طايفه بودند،
و چرا نگفت كه بينيش را عمر بن خطاب پاره كرد؟ علاوه، در اين قضيه آيه سوره مائده
نازل شد، كه نزولش براى تحريم نبوده، بلكه به منظور تشديد و تاكيد تحريم بود، و
بيان اين معنا در ذيل آيه(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ
عَمَلِ الشَّيْطانِ)[1] گذشت.
و نيز در
همان كتاب است كه احمد، عبد بن حميد، ابن جرير، ابو الشيخ، ابن مردويه، حاكم و
بيهقى در سنن خود همگى از ابى امامه روايت كردهاند كه گفت: من از عبادة بن صامت
معناى انفال را سؤال كردم، او گفت: در باره ما اصحاب بدر نازل شده، چون در آن روز
ما، در باره نفل اختلاف كرديم، و اختلاف ما منجر به كدورت شد، در نتيجه خداوند آن
را از دست ما گرفت و اختيار آن را به رسول خدا واگذار كرد. رسول خدا 6 هم آن را
ميان مسلمين تقسيم كرد، و همين روايت را از براء نقل كردهاند كه در آخر گفت يعنى:
بطور مساوى تقسيم كرد.[2] و نيز
مىگويد: سعيد بن منصور، احمد، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن حبان، ابو الشيخ و
حاكم- وى روايت را صحيح دانسته- و بيهقى و ابن مردويه همگى از عبادة بن صامت روايت
كردهاند كه گفت: ما با رسول خدا 6 بيرون شديم و من با او حاضر در جنگ بدر گشتم،
تا اينكه دو صف برابر هم قرار گرفته و مشغول جنگ شدند، و خداوند دشمن را فرارى
داد، يك دسته از مسلمين دشمن را تعقيب كرده و به هر كه دست مىيافتند مىكشتند،
دستهاى ديگر به جمعآورى غنيمت سرگرم شده و دسته سوم اطراف رسول خدا 6 حلقه
زدند تا او را از شر دشمنان نگهبانى كنند، اين بود تا شب، وقتى شب شد همه لشكريان
به لشكرگاه برگشته و دور هم گرد آمدند، در نتيجه آن عدهاى كه به جمعآورى غنيمت
پرداخته بودند گفتند: كسى غير ما حقى از آن ندارد، كه ما خودمان جمع كردهايم، آن
عده كه دشمن را تعقيب كرده بودند در جواب مىگفتند: شما از ما سزاوارتر نيستيد،
براى اينكه ما دشمن را از اموالشان جدا كرده و فرارى داديم، آن عده هم كه دور
پيغمبر را گرفته بودند گفتند: شما از ما سزاوارتر نيستيد و ما كارى كه مستلزم
بىبهرگى ما شود نكرديم، زيرا اگر با شما نبوديم براى