responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 442

زير را از او نقل كرد:

لك الحمد و النعماء و الفضل ربنا

و لا شى‌ء اعلى منك جدا و امجد[1]

مليك على عرش السماء مهيمن‌

لعزته تعنوا الوجوه و تسجد[2]

فارعة اين اشعار را تا به آخر خواند و آن قصيده‌اى را كه اميه در اولش سروده بود:

وقف الناس للحساب جميعا

فشقى معذب و سعيد[3]

براى آن حضرت خواند و بعد از آن قصيده ديگرى را كه چند بيت زير از آن است انشاد كرد:

عند ذى العرش يعرضون عليه‌

يعلم الجهر و السرار الخفيا[4]

يوم ياتى الرحمن و هو رحيم‌

انه كان وعده مأتيا[5]

رب ان تعف فالمعافاة ظنى‌

او تعاقب فلم تعاقب بريا[6]

رسول خدا بعد از شنيدن اين اشعار فرمود: اشعار برادرت ايمان آورد و ليكن دلش ايمان نياورد، و در شان اين جريان بود كه آيه مورد بحث نازل شد[7].

مؤلف: داستان بالا كه روح المعانى آن را نقل كرده مجموعه‌اى است كه از چند روايت بدست آمده، و در مجمع البيان هم اجمال داستان را نقل كرده و گفته: اينكه اين آيه در باره اين مرد نازل شده مطلبى است كه از روايت عبد اللَّه بن عمر و سعيد بن مسيب و زيد بن اسلم و ابى روق استفاده مى‌شود[8]. و ظاهرا آيات مورد بحث مكى هستند چون سوره در مكه نازل شده، بنا بر اين مطلبى كه راويان بالا آن را روايت كرده‌اند از باب تطبيق آيه بر مصداق‌


[1] مر تو راست حمد و نعمت‌ها و فضل اى پروردگار ما و نيست چيزى از تو بزرگتر و محترم‌تر

[2] پادشاهى هستى مسلط بر عرش آسمان پادشاهى كه در برابر عزتش وجوه خاضع گشته بسجده مى‌افتد.

[3] مردم همگى در موقف حساب ايستاده‌اند يا بدبختانى هستند معذب و يا نيكبختان

[4] نزد صاحب عرش است كه بندگان بر او عرضه مى‌شوند او آشكارا و نهانى‌هاى ناپيدا را مى‌داند

[5] روزى كه بخشايشگر جلوه مى‌كند در حالى كه بناى رحمت دارد او همواره وعده‌هايش عملى بود.

[6] پروردگارا اگر عفو كنى همين عفوت را انتظار داشتم و اگر عقاب كنى البته دارد چون تو تا كنون بى‌گناهى را عقاب نكرده‌اى

[7] روح المعانى ج 9 ص 112

[8] مجمع البيان ج 4 ص 499

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 442
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست