رسول خدا بعد
از شنيدن اين اشعار فرمود: اشعار برادرت ايمان آورد و ليكن دلش ايمان نياورد، و در
شان اين جريان بود كه آيه مورد بحث نازل شد[7].
مؤلف: داستان
بالا كه روح المعانى آن را نقل كرده مجموعهاى است كه از چند روايت بدست آمده، و
در مجمع البيان هم اجمال داستان را نقل كرده و گفته: اينكه اين آيه در باره اين
مرد نازل شده مطلبى است كه از روايت عبد اللَّه بن عمر و سعيد بن مسيب و زيد بن
اسلم و ابى روق استفاده مىشود[8]. و ظاهرا
آيات مورد بحث مكى هستند چون سوره در مكه نازل شده، بنا بر اين مطلبى كه راويان
بالا آن را روايت كردهاند از باب تطبيق آيه بر مصداق
[1] مر تو راست حمد و نعمتها و فضل اى پروردگار ما و نيست چيزى
از تو بزرگتر و محترمتر
[2] پادشاهى هستى مسلط بر عرش آسمان پادشاهى كه در برابر عزتش
وجوه خاضع گشته بسجده مىافتد.
[3] مردم همگى در موقف حساب ايستادهاند يا بدبختانى هستند معذب
و يا نيكبختان
[4] نزد صاحب عرش است كه بندگان بر او عرضه مىشوند او آشكارا و
نهانىهاى ناپيدا را مىداند
[5] روزى كه بخشايشگر جلوه مىكند در حالى كه بناى رحمت دارد او
همواره وعدههايش عملى بود.
[6] پروردگارا اگر عفو كنى همين عفوت را انتظار داشتم و اگر عقاب
كنى البته دارد چون تو تا كنون بىگناهى را عقاب نكردهاى