نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 440
بحث روايتى [
(رواياتى در مورد آيات مربوط به بلعم باعورا)]
على بن ابراهيم
قمى در تفسير خود در ذيل آيه(وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ
الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا ...) مىگويد: پدرم از حسين بن خالد از ابى الحسن
امام رضا (ع) برايم نقل كرد كه آن حضرت فرمود: بلعم باعورا داراى اسم اعظم بود، و
با اسم اعظم دعا مىكرد و خداوند دعايش را اجابت مىكرد[1]،
در آخر بطرف فرعون ميل كرد، و از درباريان او شد، اين ببود تا آن روزى كه فرعون
براى دستگير كردن موسى و يارانش در طلب ايشان مىگشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت:
از خدا بخواه موسى و اصحابش را به دام ما بيندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او
نيز به جستجوى موسى برود الاغش از راه رفتن امتناع كرد، بلعم شروع كرد به زدن آن
حيوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: واى بر تو براى چه
مرا مىزنى؟ آيا مىخواهى با تو بيايم تا تو بر پيغمبر خدا و مردمى با ايمان نفرين
كنى؟ بلعم اين را كه شنيد آن قدر آن حيوان را زد تا كشت، و همانجا اسم اعظم از
زبانش برداشته شد، و قرآن در بارهاش فرموده:(فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ، وَ لَوْ
شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ
هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ
تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ) اين مثلى است كه خداوند زده است[2].
مؤلف: ظاهر
اينكه امام در آخر فرمود: و اين مثلى است كه خداوند زده است اين است
كه آيه شريفه اشاره به داستان بلعم دارد، و به زودى در بحث از اسماء حسنى بحث از
اسم اعظم خواهد آمد- ان شاء اللَّه-.
و در الدر
المنثور است كه فاريابى و عبد الرزاق و عبد بن حميد و نسايى و ابن جرير و ابن
المنذر و ابن ابى حاتم و ابو الشيخ و طبرانى و ابن مردويه همگى از عبد اللَّه بن
مسعود نقل كردهاند كه در ذيل آيه(وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ
الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها) گفته است: اين شخص
مردى از بنى اسرائيل بوده كه او را بلعم بن ابر مىگفتند[3].
و نيز در
همان كتاب آمده كه عبد بن حميد و ابو الشيخ و ابن مردويه از طرقى از ابن عباس نقل
كردهاند كه گفت: اين مرد بلعم بن باعورا- و در نقل ديگرى بلعام بن عامر- بوده و
همان كسى بوده كه اسم اعظم مىدانسته، و در بنى اسرائيل بوده است[4].