نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 340
و اما اگر مقصود از
آن اين باشد كه خداى سبحان نزد هر جاهلى معروف است هر چند خودش از معرفت خود غافل
باشد گفتار ما كه منظور از معرفت، معرفت حاصله از استدلال نيست روشنتر خواهد بود.
[اصطلاح
ظل و ظلال در لسان اهل بيت :]
و كلمه
ظل در آنجا كه فرمود: او را ظلى نيست تا نگاهش بدارد ... ،
اصطلاحى است در ميان ائمه هدى (ع) و مقصود از ظل چيزى، حد آن چيز است، و به همين
جهت آن را از خداى سبحان نفى و در باره غير او اثبات كردند. امام باقر (ع) آن را
در پارهاى از احاديث ذر و احاديث طينت تفسير نموده و از آن جمله فرموده:
خداى تعالى طايفهاى از بندگان خود را از طينت بهشت و طايفه ديگرى را از طينت آتش
خلق فرمود، آن گاه همه آنان را در ظلال قرار داد. پرسيدند ظلال چيست؟ فرمود: هيچ
سايه خود را در آفتاب نديدهايد، سايه شما چيزيست ولى چيزى نيست . خواستهاند
بفرمايند ظل همان حدود وجودى موجودات است كه بنظر مىرسد چيزى غير وجود آنها است و
حال آنكه نيست، مانند سايه كه بنظر مىرسد غير خود انسان است و حال آنكه نيست، آرى
حدود وجودى موجودات غير از تعينات آنها چيز ديگرى نيست، ليكن در عين اينكه چيزى
نيست اگر نباشد موجودى به وجود در نمىآيد، و بعيد نيست كه ائمه (ع) اين اصطلاح را
از آيه ظلال اقتباس كرده باشند.
و در كتاب
ارشاد و غير آن از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه در ضمن يكى از كلمات خود فرموده
است: خداوند بزرگتر از آن است كه از چيزى پوشيده و پنهان شود، و يا چيزى از او
پوشيده بماند[1].
و نيز از
همان جناب روايت شده كه فرمود: من هيچ چيزى را نديدم مگر آنكه قبل از ديدن آن، خدا
را ديدم. و نيز فرموده: من هرگز پروردگارى را كه نديده باشم عبادت نمىكنم[2].
و در نهج
البلاغه از آن جناب نقل شده كه فرمود: ديدگان او را به رؤيت بصرى نديده، و ليكن
دلهاست كه او را به حقيقت ايمان ديدار كرده است[3].
و در كتاب
توحيد به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت: از امام صادق (ع) پرسيدم آيا
مؤمن در روز قيامت خدا را مىبيند؟ فرمود: آرى قبل از قيامت او را