و نيز
مىنويسد: طبرانى در كتاب اوسط از ابن عباس روايت كرده كه گفت:
رسول خدا 6
فرمود: بعد از آنكه خداوند براى موسى تجلى كرد هفت كوه از جاى خود كنده شدند، از
آن هفت كوه پنج عدد در حجاز و دو عدد در يمن قرار داشتند، كوه
احد ، ثبير ، حراء ، ثور و
ورقان در حجاز و كوه حصور و صير در يمن[2].
مؤلف: راجع
به كوههايى كه در آن روز در اثر تجلى از جاى كنده شدند روايات ديگرى نيز هست، و
اين روايات صرفنظر از اختلافى كه در مضمون آنها است نمىتواند مفسر كلمه
دكا باشد، چون با مورد آيه منطبق نيست، و اگر مقصود آنها تفسير كلمه مزبور
نباشد اشكالى در آنها نيست، الا اينكه اثبات مضمون آنها مشكل است، زيرا اين سنخ
مطالب را نمىتوان با امثال اين روايات آحاد كه به حد تواتر نيستند اثبات نمود.
و همچنين
رواياتى كه از طرق شيعه و سنى وارد شده بر اينكه الواح تورات از جنس زبرجد بوده[3] و يا رواياتى كه تنها از طرق اهل
سنت وارد شده بر اينكه الواح مذكور از درخت سدر بهشتى و طول آن لوح دوازده ذراع
بوده[4]، و يا
اينكه موسى در موقعى كه خداوند الواح را مىنوشت صداى صفير قلم را مىشنيد[5]، و يا بعضى اخبار ما كه دارد الواح
موسى فعلا در كوهى از كوههاى يمن دفن است[6]،
و يا در آن موقع سنگى آن الواح را در خود فرو برد، و در شكم آن سنگ محفوظ است[7]، و يا اخبار آحاد ديگرى كه هيچ يك
از آنها قابل اعتماد نبوده و براى اثبات مضمون خود حجيت ندارند، چون همه آنها خبر
واحد است و قرينه قطعيهاى هم همراه هيچ يك از آنها نيست، علاوه بر اينكه ربطى هم
به تفسير ندارد، و بحث تفسير بىنياز از اين است كه در پيرامون اينگونه روايات غور
و مو شكافى كند.
و در كتاب
روح المعانى مىگويد: از على بن ابى طالب (كرم اللَّه وجهه) روايت شده كه آن جناب
كلمه خوار را جؤار - با جيم به صداى پيش و با همزه- قرائت
نموده و معناى