responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 201

و ساير حقايق قرآنى و حتى در اصول معارف مثل مساله توحيد و ملحقات آن بحثى كرده باشند، بلكه اين طبقه از مسلمين تنها به ظواهر قرآن اكتفاء نموده، قدمى از آن فراتر نمى‌گذاشتند. تابعين و همچنين قدماى از مفسرين نيز همين روش را سلوك كرده‌اند، حتى نقل شده كه سفيان بن عيينه مى‌گفته: آياتى كه خداوند در آن خود را وصف فرموده، تفسيرش همان تلاوت و سكوت بر آن است. از امام مالك نيز نقل مى‌كنند كه مردى به وى گفت: اى ابا عبد اللَّه! بگو ببينم معناى استواى بر عرش چيست؟ و چطور خداوند بر عرش استواء دارد؟ راوى اين داستان مى‌گويد: من هيچ وقت مالك را نديدم كه مانند آن روز ناراحت شود، عرق بر پيشانيش نشست، و شاگردانش به فكر فرو رفتند، خلاصه مالك پس از آنكه خود را كنترل كرد گفت: چطور گفتن معقول نيست، و استواى خداوند بر عرش مجهول نيست، و ايمان به آن واجب و سؤال از آن بدعت است، و من از اين مى‌ترسم كه تو مردى گمراه باشى. سپس دستور داد او را از مجلسش بيرون كردند.

و گويا اينكه گفت چطور گفتن معقول نيست اقتباس از روايتى باشد كه در تفسير آيه‌(الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌) از ام سلمه زوجه پيغمبر نقل شده كه گفته است: سؤال كردن و به كار بردن كلمه چطور غير معقول است، و استواى بر عرش مجهول نيست، و اقرار به آن ايمان و انكار آن كفر است.

[روش تفسيرى صحابه و تابعين، سكوت در مورد معارف قرآنى از قبيل مساله عرش و كرسى بوده است و فقط مولى على و ديگر ائمه معصومين : متعرض اين حقائق شده‌اند]

اين چنين بوده است روش تفسيرى آنان، لذا مى‌بينيم كه از علماى آن روز اسلام يك كلمه در اين باره به ارث باقى نمانده، تنها كسى كه در اين باره سخن گفته امام على بن ابى طالب (ع) و همچنين ائمه معصومين (ع) از فرزندان او هستند، كه اينك ما پاره‌اى از كلمات آن بزرگواران را در باره آيه مورد بحث در اينجا نقل مى‌كنيم.

[جواب امام على 7 به سؤالات جاثليق در مورد عرش و ... و توضيح برخى فقرات آن‌]

شيخ صدوق در كتاب توحيد به سند خود از سلمان فارسى نقل مى‌كند كه گفت:

امير المؤمنين على (ع) در ضمن جواب‌هايى كه به جاثليق داد يكى اين بود كه فرمود:

ملائكه عرش خداى را حمل مى‌كنند، و عرش خدا آن طور كه تو مى‌پندارى مانند تخت نيست، بلكه چيزى است محدود و مخلوق و مدبر به تدبير خدا، و خداوند مالك او است، نه اينكه روى آن بنشيند ...[1] و در كافى از برقى با رفع سند روايت كرده كه جاثليق از امام امير المؤمنين (ع) پرسيد: مرا خبر ده از اينكه آيا خداى عز و جل عرش را حمل مى‌كند يا عرش خدا


[1] توحيد صدوق ص 316 ط تهران.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 201
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست