نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 387
است كه عدهاى از
افراد بشر را برگزيده به آنان وحى بفرستد و اينكه موسى بن عمران يكى از آن اشخاص و
كتابش تورات يكى از آن كتابها است اينك در اين آيه مىفرمايد كه: قرآن نيز يكى از
كتابهاى آسمانى است كه از ناحيه خداوند نازل شده است، و دليل آن اين است كه مشتمل
است بر آنچه يك كتاب آسمانى بايد مشتمل بر آن باشد.
از اين آيه
معلوم مىشود كه غرض از آيات قبلى مقدمه چينى براى اثبات اين بوده كه قرآن كريم
نيز كتابى است نازل از طرف خداى تعالى، نه ساخته پيغمبر، و لذا فرمود: كتابى
است كه ما آن را نازل كرديم و مثل آيه(كِتابٌ
أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ)[1] نفرمود:
ما آن
را به تو نازل كرديم .
[داشتن
بركت و خير كثير و هدايت انسان به سعادت، نشانه نزول قرآن از سوى خدا است]
و نيز معلوم
مىشود آن دو وصفى كه در آيه براى كتاب ذكر شده به منزله ادلهاى است بر اينكه
قرآن كريم نازل شده از طرف خدا است، در حالى كه نمىتوان آن را جزء ادله شمرد.
پس يكى از
امارات اينكه قرآن از طرف خدا نازل شده اين است كه در آن بركت و خير كثير است و
مردم را به سوى استوارترين راه هدايت نموده و خداوند به وسيله آن كسانى را كه در
پى تحصيل رضاى اويند به راههاى سلامت رهبرى مىكند، مردم در امر دنيايشان از آن
منتفع شده اجتماعشان متشكل و قوايشان فشرده و آرايشان متحد مىشود، و در نتيجه
صاحب زندگى طيب و پاكى مىگردند. جهل و هر رذيله اخلاقى از قبيل بخل و كينه از
ميانشان رخت بربسته در زير سايه سعادتشان از امنيت و رفاه عيش كامياب مىگردند و
در آخرت از پاداش بزرگ و نعمت جاويد برخوردار مىشوند.
اگر قرآن
كريم از طرف خداى تعالى نبود و آورنده آن خودش آن را به منظور به دام انداختن مردم
درست كرده، و يا موهوماتى بود كه در نفس صاحبش به صورت حقيقت جلوه كرده و يا
القائاتى بود شيطانى كه صاحبش آن را وحى آسمانى و از طرف خداى تعالى پنداشته بود
هرگز اين چنين دلهاى بشر را مسخر نمىكرد و اين بركات معنوى و الهى بر آن مترتب
نمىشد. آرى، راه شر راهرو خود را جز به سوى شر هدايت نمىكند و جز فساد اثرى
نمىبخشد، هم چنان كه خداوند فرموده:(فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ
يُضِلُّ)[2] و نيز
فرموده:(وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ)[3] و نيز فرموده:(وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا
يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً)