نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 80
آن حضرت آن موقع در ابطح بودند، حارث از شتر خود
فرود آمده و بند بر پاى آن نهاد و نزديك شد، آن گاه روى به آن جناب نموده و در
حالى كه آن حضرت در بين جمعى از اصحابش بود عرض كرد: يا محمد! تو از ناحيه
پروردگارت به ما دستور دادى كه به وحدانيت خداوند و رسالت تو شهادت دهيم، ما نيز
پذيرفتيم، آن گاه به ما گفتى چه و چه (و همه احكام را ذكر كرد) و ما قبول كرديم، و
اين همه اطاعت از ما تو را كفايت نكرد تا دو بازوى پسر عمت را كشيده و او را بر
همه ما سرورى دادى، و گفتى: هر كه من مولاى اويم على مولاى او است، اينك آمدهام
از تو بپرسم داستان سرورى پسر عمت از ناحيه خود تو است يا از ناحيه خداست؟.
رسول اللَّه
6 فرمود: سوگند به آن خدايى كه جز او معبودى نيست آن نيز مانند همه دستوراتم از
ناحيه خداست، حارث بسوى مركب خود برگشت و در حالى كه مىگفت: بار الها اگر اين
مطلب حق است و از ناحيه تو است سنگى از آسمان بر ما بباران، و يا عذابى دردناك بر
ما نازل كن، هنوز به شتر خود نرسيده بود كه خداى تعالى او را هدف سنگ ريزهاى قرار
داده بطورى كه از فرق سرش فرو رفت و از پائين تنش بيرون آمده و هلاكش ساخت، و در
باره همين واقعه در سوره معارج اين دو آيه (سَأَلَ سائِلٌ
بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ )[1] را فرستاد
اين بود پارهاى از آن حديث كه صاحب المنار از ثعلبى نقل مىكند.[2]
مؤلف: صاحب المنار بعد از نقل اين حديث در كتاب خود اينطور مىگويد: و اين روايت
از روايات ساختگى و مجعول است، و لذا قابل اعتماد نيست، علاوه بر اين سوره معارج
در مكه نازل شده، و آيه(اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ
عِنْدِكَ)[3] در سوره
انفال است، و سوره انفال بعد از هجرت و پس از جنگ بدر و چند سال قبل از نزول سوره
مائده نازل شده است، چطور ممكن است دو آيه از دو سوره كه يكى مكى و ديگر مدنى است
در شان يك حادثه نازل شده باشند؟ و حقيقت امر اين است كه دو آيه اول سوره معارج
حكايت از مطلبى است كه بعضى از كفار قريش قبل از هجرت مىگفتهاند، علاوه بر اين
ظاهر روايت اين است كه حارث بن نعمان فهرى از مسلمانان بوده، و در اين قضيه مرتد
شده است، و حال آنكه در بين
[1] سائلى از خدا عذابى را درخواست كرد كه بر كفار نازل شدنى بود
و كسى نمىتواند از وقوع آن جلوگيرى كند. سوره معارج آيه 1.