نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 534
نه اثر قوه جداگانه به نام عقل، مانند عدالت كه
اثر توافق غرايز است. و ليكن ما به اين جهت كار نداريم تنها مىخواهيم بگوئيم چنين
تشخيصى در انسان هست و مجتمعات بشرى با همه اختلاف سليقهاى كه دارند در وجود آن
همه متفقند و قبول دارند كه تكليف، فرع داشتن قوه مشخصهايست كه از آن به عقل
تعبير ميشود، و ثواب بر امتثال و عقاب بر مخالفت تكليف منوط به داشتن آن است. و
عاقل است كه در ازاى اطاعت پاداش و در قبال معصيت كيفر داده مىشود.
[اعتبار
عقل در ثواب و عقاب، و حكم افراد غير عاقل و مستضعفين از نظر ثواب و عقاب در دنيا
و آخرت]
و اما غير
عاقل يعنى اطفال و ديوانگان و مستضعفين ديگر ثواب و عقابى بر اطاعت و معصيتشان
نيست. و اگر هم در مقابل اطاعت پاداشى داده شوند از باب تشويق است، چنان كه مؤاخذه
و سياست در قبال نافرمانيشان تاديب است، و اين معنا در همه مجتمعات حتى در مجتمع
اسلامى هم امرى است مسلم. و در عين اينكه سعادت و شقاوت در دنيا را نتيجه امتثال و
مخالفت تكليف مىداند، با اينحال اينان را نه در امتثالشان سعيد مىداند و نه در
مخالفتشان شقى. زيرا تكليفى ندارند تا با ثواب امتثال آن سعيد و با عقاب مخالفت آن
شقى گردند، اگر چه احيانا بوسيله پاداشى تشويق و با گوشمالىهايى تاديب شوند. اين
حكم اسلام است نسبت به سعادت و شقاوت در دنيا.
و اما نسبت
به حيات اخروى كه دين الهى آن را اثبات نموده و مردم را نسبت به آن به دو دسته،
سعيد و شقى تقسيم نموده، آنچه كه قرآن شريف در اين باب ذكر فرموده مجملاتى است كه
نمىتوان از آن حكم جزئيات را و اينكه مستضعفين هم سعادت و شقاوت اخروى دارند يا
خير استفاده نمود. زيرا جزئيات احوال مردم در آخرت امرى نيست كه عقل بتواند از آن
سر در آورد. از جمله آن مجملات آيات زير است كه مىفرمايد:(وَ
آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ
عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)[1] و نيز
مىفرمايد:(إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ
قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ
لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ
جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ
النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا
فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا
غَفُوراً)[2] و اين آيات
همين طورى كه ملاحظه مىكنيد مشتمل است بر عفو از مستضعفين و قبول
[1] و عده ديگرى جز ايشان بتاخير افتاده و امرشان بدست خود پروردگار
است، اگر خواست عذابشان مىكند و اگر نه توبهشان را مىپذيرد و خداوند دانا و
حكيم است. سوره توبه آيه 106.
[2] به درستى كه كسانى كه فرشتگان جانشان را گرفتند در حالى كه
كفار و ستمكاران به خود بودند سؤال مىشوند كه اين چه رفتارى بود كه نسبت به دين
خدا كرديد؟ در جواب مىگويند: مشركين بر ما مسلط بودند و از ايمان ما جلوگيرى
مىكردند. سؤال ميشوند مگر زمين خدا تنگ بود، آيا نمىتوانستيد از شهر خود مهاجرت
كنيد؟ آرى آنان جايگاهشان جهنم است و چه جاى بدى است براى بازگشت. مگر مردان و
زنان و كودكانى كه به راستى مستضعف بودند و نمىتوانستند براى نجات خود از كفر
حيلهاى بينديشند و راهى به جايى نمىبردند، اميد ميرود خداوند از آنان در گذرد و
خداوند بسيار بخشنده و آمرزنده است. سوره نساء آيه 98.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 534