responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 6  صفحه : 423

بيرون آورده و پيشش حاضر كرده بودند و او براى اينكه نشان دهد چگونه زنده مى‌كند و مى‌ميراند، دستور داد يكى را آزاد كرده ديگرى را به قتل برسانند.

و از آن جمله آيه زير است كه راجع به فرعون مصر و گفته‌هاى اوست:(قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ، أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ. فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ)[1].

فرعون به ملك مصر و نهرهايش و مقدار طلايى كه او و هوا خواهانش داشتند مباهات مى‌كند و چيزى نمى‌گذرد كه با همين داراييش بانگ‌(أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‌) را هم مى‌نوازد و اين همان فرعون و هواخواهان او هستند كه معجزات موسى (ع) يعنى طوفان و ملخ‌هاى بالدار و بى‌بالى كه زراعتهايشان را نابود كرد و قورباغه‌هايى كه عرصه زندگى را بر آنان تنگ نمود و ساير معجزاتش روز بروز از قدرتشان كاهيده و به ذلت‌شان مى‌افزود.

و نيز از آن جمله آيه زير است كه راجع به رفيق غار رسول خدا 6 است:(إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا)[2] كه آن روز دشوارى امر و شدت هول آن حضرت 6 را بر آن نداشت كه خداى خود را از ياد ببرد و از اينكه خدا با اوست، غفلت كند.

همچنين آيه شريفه‌( وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً) ...(فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ )[3] كه آن جناب در سپردن سر خود به بعضى از همسران خود در خلوت هم رعايت ادب را نسبت به پروردگار خود نمود. و ساير قصص انبياء (ع) هم كه در قرآن كريم است همه به همين سبك مشتمل بر بهترين آداب و


[1] و گفت اى مردم آيا ملك مصر از آن من نيست، و اين نهرها زير نظر من جارى نميشوند؟ آيا با اين حال باز هم قدرتم را نمى‌بينيد؟ و آيا با اين قدرت، من بهترم يا اين مرد خوار و زبون كه هيچ وقت نمى‌تواند مطلب خود را روشن ادا كند؟ و اگر راست مى‌گويد چرا طوق شاهى طلايى بگردنش نيانداختند؟. سوره زخرف آيه 50.

[2] خداوند ياريش كرد در آن روزى كه وى در غار يكى از دو نفر بود زمانى كه به رفيق خود مى‌گفت غم مخور به درستى كه خدا با ما است. سوره توبه آيه 40.

[3] و زمانى كه رسول6 يكى از اسرارش را براى بعضى از همسران خود گفت و پس از آنكه آن زن سر آن جناب را فاش نمود و رسول خدا از بعضى كه رنجيده بودند رفع سوء تفاهم كرد و عين داستان را برايش گفت و از بعض ديگر كه سرش را فاش كرده بودند اعراض نمود، و همين زن پرسيد از كجا دانستى كه من سرت را فاش ساختم فرمود داناى خبير، خبرم داد. سوره تحريم آيه 3.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 6  صفحه : 423
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست