نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 361
قولا [1]
و آيه شريفه(وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ)[2] كه رضايت را متعلق
به عمل نموده، و بين اين دو قسم تعبير فرق روشنى است، چه خشنودى از عمل به اين است
كه از ديدن آن چهره در هم نكشد و از آن نفرت نكند، و چه بسا دشمن انسان كار
پسنديدهاى كند در حالى كه خود او مورد نفرت است و به عكس دوست انسان كار ناشايستى
مرتكب شود در حالى كه خودش محبوب انسان باشد پس اينكه فرمود:(رَضِيَ
اللَّهُ عَنْهُمْ) دلالت مىكند بر اينكه خداى تعالى نه تنها از
صداقت صادقين خوشنود است بلكه از خود آنان نيز راضى است و معلوم است كه خوشنودى
خدا وقتى به خود آنان تعلق مىگيرد كه غرضش از خلقتشان حاصل شده باشد و غرض از
خلقت را در آيه:(ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا
لِيَعْبُدُونِ)[3] بيان
فرموده، پس غرض پروردگار از خلقت انسان همان عبوديت است، وقتى خداى سبحان از كسى-
نه تنها از عملش- خوشنود مىشود كه نفس او مثل اعلاى عبوديت باشد. يعنى خود را
بنده كسى بداند كه مربى هر چيزى است، خود را و هيچ چيز ديگرى را جز بنده و مملوك
او و خاضع در برابر ربوبيت او نبيند، جز او هدفى و جز بسوى او بازگشت و رجوعى
نداشته باشد، چنان كه در باره حضرت سليمان و ايوب (ع) فرموده:(نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)[4].
[فرق رضايت
از عمل با رضايت از عامل و اشاره به معناى رضايت پروردگار از بنده و آثار اين
رضايت]
اين بود
معناى رضايت پروردگار از بنده خود، و لازمه اين مقام كه يكى از مقامات عبوديت است
كه نفس از تمامى مراتب كفر و از اتصاف به فسق پاك باشد چنان كه در باره طهارتش از
كفر فرموده:(وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ)[5] و در باره طهارتش از
فسق فرموده:
(فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ)[6] و از آثار اين مقام
اين است كه وقتى نفس بنده داراى ذلت عبوديت شد و آنچه را كه به چشم و دل خود درك
نمود، همه را مملوك خدا و خاضع در برابر او دانست قهرا از او خشنود مىشود. زيرا
مىبيند كه اگر خدا به او داده آنچه را كه داده همانا از فضل و كرمش بوده نه اينكه
او از خدا طلبكار و بر خدا واجب و حتم بوده كه آن را بدهد.
و اگر هم
چيزى را از او دريغ داشته و نداده آن هم از روى حكمت بوده. علاوه بر اين،