نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 358
ساحت مقدس آن جناب از اين خرافات كه ملت مسيح در
حق وى مىگويند برى و منزه است و وى مسئول آنچه مىگويند و مىكنند نيست. و لذا
خود مسيح در آخر كلامش عرض كرد:
(إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ ...).
(إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ
أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ) پس از آنكه با حجتى كه اقامه كرد روشن نمود
كه او نسبت به مردم وظيفهاى جز اداى رسالت و قيام بر امر شهادت نداشته و در ايام
زندگيش كارى جز انجام اين دو وظيفه نكرده و پيرامون كارهايى كه حق او نبوده نگشته
و او مسئول حرفها و اعتقادات كفرآميز ملت خود نيست، روشن شد كه آن جناب از حكم
الهى كه متعلق است به امت وى بر كنار است، لذا بدون اينكه چيزى به كلام قبليش
پيوند دهد و متفرع بر آن كند حرف تازهاى زد، و آن اين بود كه اگر عذابشان كنى
بندگان تواند. بنا بر اين، آيه شريفه بىمناسبت نيست كه جايگزين بيان سابق شود،
براى اينكه مفاد آيه هم همين است كه اگر سرانجام كار امت من به چنين شرك و كفر
رسوا و مفتضحى كشيد من كه پيغمبر آنان بودم هيچ تقصيرى نداشتم و هيچ تعهدى در باره
آن به گردنم نيست، براى اينكه در كارشان مداخله نداشتم تا اينكه حكمى كه تو- اى
پروردگار- بين خودت و آنان دارى شامل من هم بشود. اين امت من و اين حكم تو هر طور
كه مىخواهى در آنان حكم كن، اگر بخواهى آنان را مشمول حكمى كه در باره كسانى كه
به تو شرك مىورزند، قرار داده و در آتش بسوزانى بندگان تواند، و اختيار و تدبير
امرشان به دست تو است، مىتوانى بر ايشان خشم كنى، چون تويى مولاى حقيقى، و اختيار
امر بنده، به دست مولاى اوست. و اگر بخواهى اثر اين ظلم عظيمى كه كردهاند محو
ساخته و به اين وسيله از ايشان درگذرى باز هم تويى عزيز و حكيم، و براى تو است
حقيقت عزت و حكمت، و عزيز (كسى كه در دارايى و قدرت ما فوق ندارد). مخصوصا وقتى كه
حكيم (كسى كه اقدام به امرى نمىكند مگر وقتى كه اقدام در آن سزاوار باشد) هم باشد
مىتواند گناه و ظلم را هر چه هم كه بزرگ باشد ببخشد زيرا عزت و حكمت وقتى در كسى
دست بهم داد قدرت ديگرى باقى نمىگذارد كه عليه او قيام كند يا در كارهايش عيب
جويى و خردهگيرى نمايد.
[نكاتى چند
در عبارت:(إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ
تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)]
از بيان
گذشته چند نكته به خوبى روشن گرديد: يكى اينكه جمله (فَإِنَّهُمْ
عِبادُكَ)- آنها بندگان تواند به منزله اين است كه گفته باشد فانك
موليهم الحق- تو مولاى حقيقى آنهايى چنان كه روش قرآن هم همين طور است كه
بعد از ذكر افعال خدا اسماى حضرتش را ذكر مىكند و در آخر همين آيه هم ذكر نموده.
نكته دوم
اينكه جمله(فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ) در مقام
افاده حصر عزت و
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 358