نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 187
مطلق طعامهاى حلال نه بر شراب ذكر كردهاند وارد
است، و هيچكدام خالى از اين اشكال نيست، زيرا برگشت معناى همه آن وجوه به اين معنا
است: كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مىكنند اگر از محرمات بپرهيزند حرجى بر
آنها نيست كه از خوردن حلالها بهرهمند شوند. و واضح است كه اين معنا خالى از يكى
از آن دو اشكال نيست.
بعضى
گفتهاند كه در اين آيه چيزى حذف شده، و تقدير آن چنين است: ليس على الذين
آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا و غيره اذا ما اتقوا المحارم- حرجى نيست
بر كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مىدهند در آنچه تا كنون از اين گناه و
غير آن مرتكب شدهاند مادامى كه از حرامها بپرهيزند ، و اين وجه صحيح نيست،
زيرا صرفنظر از اينكه در كلام دليلى بر اين تقدير نيست اشكال سابق هم در جاى خود
باقى است.
بعضى ديگر
گفتهاند: ايمان و عمل صالح با هم شرط حقيقى نيستند، بلكه شرط، تنها تقوا و پرهيز
از محرمات است، و ايمان و عمل صالح را بعنوان دليل بر وجوب تقوا ذكر فرموده.[1] اين وجه نيز صحيح نيست و از ظاهر
آيه بسيار بعيد است، زيرا ظاهر سياق آيه اينست كه مىخواهد نفى كند حرج را از
شرابخوارىهاى گذشته، و اين نفى حرج هيچ شرطى ندارد، نه ايمان و نه عمل صالح و نه
تقوا و پرهيز از محارم.
كسانى ديگر
هم در توجيه آيه گفتهاند: ايمان، عمل صالح و تقوا هر سه شرطند، نه فقط تقوا،
بدليل اينكه نسبت به مؤمن صحيح است گفته شود كه حرجى بر او نيست و ليكن نسبت به
كافر صحيح نيست، چون او مستحق عقاب است[2].
اين وجه هم
باطل است، براى اينكه با اين حرفها نمىتوان آيه را مخصوص به مؤمنين كرد، چون اين
آيه عينا نظير آيه(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي
أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ)[3] و آيه(قُلْ لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا
أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً)[4] است كه هيچ
اختصاصى به مؤمنين ندارند، و اسمى از مؤمنين در آنها برده نشده، يا نظير آيه(
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى) تا
جمله (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ )[5] است كه خطاب را
متوجه عنوان ناس كرده كه هم شامل مؤمن است
[4] اى محمد به اين كفار بگو در آنچه به من وحى شده نمىيابم
چيزى را از خوردنيها كه حرام شده باشد بر خورندهاش مگر اينكه مردار باشد يا خونى
باشد ريخته شده. سوره انعام آيه 14.
[5] هان اى مردم! ما شما را از نر و مادهاى آفريديم و شما را
شاخه شاخه و قبيله قبيله قرار داديم تا يكديگر را به قبيله و نسبتش بشناسيد،
بدرستى پر ثوابترين و بلندمنزلتترين شما با تقواترين شما است.
سوره حجرات آيه 13.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 187