نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 130
كه شايد هر كسى نتواند به درك آن نائل شود، و لذا
براى اينكه شما خواننده عزيز بيشتر به اين حقيقت قرآنى آشنا شويد ناگزيرم توصيه
كنم كه در ذهن خود دو چيز را فرض كنى كه يكى از آن دو متناهى و محدود و ديگرى از
همه جهات و به تمام معنا نامتناهى و بىپايان باشد، بعد از فرض آن دو اگر به دقت تامل
كنى خواهى ديد كه نامتناهى به سراسر وجود متناهى محيط است، بطورى كه به هيچ نحو از
انحايى كه بتوان فرض كرد متناهى نمىتواند غير متناهى را از حد كمالش دفع كند،
بلكه خواهى ديد كه غير متناهى بر متناهى سيطره و غلبهاى دارد كه هيچ چيز از
كمالات او را فاقد نيست، و نيز خواهى ديد كه غير متناهى قائم به نفس خود و شهيد و
محيط بر نفس خويش است، آن گاه با در نظر گرفتن اين مثال قدرى معناى دو آيه زير
بيشتر و بهتر مفهوم مىشود:(أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ
عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ. أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ
أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ)[1] و مىتوان
گفت تنها اين دو آيه نيستند، بلكه عموم آياتى كه اوصاف خدا را بيان مىكنند و
صراحت در حصر و يا ظهور در آن دارند دلالت بر اين معنا مىكنند، مانند آيات زير:(اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى)[2]،(وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ)[3]،(هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ)[4] ،(وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ)[5]،(أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً)[6]،(لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ)[7]،(إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً)[8]،(الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ)[9] و(أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ)[10].
[1] آيا بس نيست براى روشن شدن ثبوت و حقانيت خداى تو كه در نزد
هر چيزى حاضر است؟! آگاه باش كه آنها نسبت به بقاى او در شك و ترديدند، آگاه باش
كه خداوند بهر چيزى محيط است. سوره حم سجده آيه 54.
[2] خداى تعالى معبوديست بىهمتا كه معبودى جز او نيست براى اوست
اسماء حسنى. سوره طه آيه 8.
[3] و ميدانند كه براستى و درستى اللَّه حق و حقيقتى
است روشن. سوره نور آيه 25.