نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 122
خود دچار ساخت.
اين بود حال
بنى اسرائيل، و به خدايى كه جان من بدست اوست سوگند، يا اين است كه امر به معروف و
نهى از منكر مىكنيد و يا اينكه در اثر ترك آن خداوند اشرار شما را بر شما مسلط
مىكند، آن وقت است كه حتى دعاى نيكان شما هم در حقتان مستجاب نمىشود.
و به خدايى
كه جانم بدست اوست، يا اين است كه امر به معروف و نهى از منكر نموده و دست ظالم را
گرفته و به قدرت هر چه تمامتر بطرف حق سوقش مىدهيد و يا اين است كه خداوند
پارهاى از شما را با دلهاى پاره ديگرتان مىزند[1].
و نيز در
كتاب الدر المنثور است كه ابن راهويه و بخارى در وحدانيات و ابن السكن و ابن منده
و باوردى در معرفة الصحابه و طبرانى و ابو نعيم و ابن مردويه از ابن ابزى از پدرش
نقل مىكند كه گفت: رسول اللَّه 6 خطبهاى خواند و در آن حمد و ثناى خداوندى
بجاى آورد، سپس عدهاى از مسلمين را نام برده و بر آنها درود خير فرستاد، آن گاه
فرمود: چه ميشود اقوامى را كه همسايگان خود را علم و ادب و احكام دين ياد
نمىدهند، و آنان را به احكام دين آشنا نمىسازند، امر به معروف و نهى از منكرشان
نمىكنند؟ و چه مىشود مردمى را كه از همسايگان خود علم و ادب و احكام دين
نمىآموزند، و به اين وسيله خود را آشناى به احكام دين و متفطن به آن نمىسازند؟
سوگند به آن خدايى كه جانم بدست اوست يا اين است كه همسايگان را ياد مىدهند و از
آنان ياد مىگيرند، يا خود متفطن مىشوند يا اين است كه من خود قبل از آنكه خداوند
در قيامت عقوبتشان كند در دنيا عقوبت خواهم كرد، آن گاه از منبر فرود آمده و به
منزل تشريف برد.
اصحاب آن
حضرت با هم به گفتگو پرداخته و از يكديگر مىپرسيدند غرضش از اين كلام چه كسى
بود؟! و غالبا جوابى كه در ميان ايشان به گوش مىخورد اين بود جز
اشعريين كسى بنظر ما نمىرسد، آنهايند كه خودشان عالم و فقيهاند و
همسايگانشان مردم جفاپيشه و نادانند. اين گفتگو و سؤال و جوابها به گوش اشعريها
رسيد جمعى از ايشان براى تحقيق قضيه و اينكه آيا روى سخن رسول اللَّه 6 با ايشان
بوده يا نه، شرفياب حضور رسول اللَّه 6 شده و عرض كردند:
در خطبهاى
كه ايراد فرموديد عدهاى از مسلمين را به خير و خوبى ياد فرموديد و دنبال آن ما را
به زشتى، مگر چه گناه و تخلفى از ما سر زده است؟ پيامبر فرمود: مطلب همان است