نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 94
نيستند) بلكه منظور ولايت در نكاح و ارث بردن از
يكديگر و مخالطت است. (و خلاصه كلام اينكه منظور كسانى است كه بر حسب ظاهر مسلمان
شمرده شده و مسلمانان بايد با آنان معامله اسلام بكنند و با آنان ازدواج كنند، و
ارث بدهند و ارث ببرند، و آميزش اسلامى داشته باشند، ولى بر حسب واقع مسلمان
نيستند چون به علت كمبود در معرفت، عقايد اسلامى را ندارند.) اينطور افراد، نه
مؤمنند، و نه كافر، و كارشان با خداست تا با آنان چه معاملهاى بكند.
مؤلف: اينكه
فرمود: كارشان با خداست اشاره است به آيه شريفه كه مىفرمايد:(وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ
عَلَيْهِمْ)[1].
و مطالبى كه
مربوط به اين بحث است، به زودى مىآيد. ان شاء اللَّه.
و در نهج
البلاغه امام امير المؤمنين (ع) فرموده: عنوان استضعاف بر كسى كه حجت خدا به گوش
او رسيده و گوش او آن را شنيده و عقلش آن را درك كرده صادق نيست و اطلاق نمىشود.[2] و در كافى از امام كاظم (ع) روايت
آمده كه شخصى از آن جناب از ضعفاء پرسيد. امام (ع) در پاسخ نوشت: ضعيف كسى است كه
حجت خدا به او نرسيده باشد و آراء و عقايد مختلف را تشخيص ندهد. و اما اگر فهم كسى
اين مقدار باشد كه حق را از باطل تميز داده، اختلاف را تشخيص بدهد، او مستضعف
نيست.[3] و در همان
كتاب است كه شخصى از امام صادق (ع) پرسيد: چه مىفرمايى در باره مستضعفين؟ حضرت،
حالتى چون وحشت زدهها بخود گرفت، و فرمود: مگر شما مستضعف سراغ داريد؟ مستضعف كجا
پيدا مىشود؟ بخدا سوگند دين شما كه همان مذهب حق است، همه اقطار را گرفت، و معارف
آن دست به دست به همه جا حتى در پستوى خانه زنان رسيد و زنان سقا در راه مدينه
راجع به آن بحث و گفتگو مىكنند.[4] و در
معانى الاخبار از عمر بن اسحاق روايت كرده كه گفت: شخصى از امام صادق (ع) پرسيد:
حد مستضعف كه خداى تعالى از آنان سخن گفته چيست؟ فرمود: كسى كه نتواند حتى يك سوره
از قرآن را بخواند. با اينكه خداى تعالى قرآن كريمش را طورى قرار
[1] دستهاى ديگر كارشان با خداست، يا عذابشان مىكند و يا از
آنان درمىگذرد. سوره توبه، آيه 106 .