نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 606
رئيس منافقين بيزارى نجست و به سرعت به سوى بنى
قينقاع شتافت و چنين بهانه آورد كه ما مىترسيم پيمان يارى را كه با بنى قينقاع
داريم لغو كنيم، آن وقت شهر از ناحيه دشمن مورد هجوم واقع شود و آن وقت ياورى
نداشته باشيم و يا روايتى كه در داستان ابى لبابه وارد شده، كه وقتى رسول خدا 6
او را فرستاد تا قبيله بنى قريظه را از قلعههايشان بيرون كند و هر حكمى كه مىخواهد
در باره آنان براند، ابو لبابه بعد از بيرون كردن آنان اشاره به حلق خود كرد و به
اين وسيله خبر داد كه همه آنان كشته خواهند شد.
و يا رواياتى
كه مىگويد: بعضى از مسلمانان بعد از آن همه مصيبتهايى كه در جنگ احد ديدند، به
فلان يهودى و فلان نصرانى پيوستند.
و يا رواياتى
كه وارد شده كه بعضى از مسلمانان اخبار مدينه را به نصاراى شام مىنوشتند و بعضى
از آنان با يهوديان مدينه مكاتبه مىكردند تا از اموال يهوديان هر چند به قرض هم
كه شده، استفاده كنند.
و اين روايات
تقريبا در اين جهت متفق و هم زبانند كه گويندگان جمله:(نَخْشى
أَنْ تُصِيبَنا دائِرَةٌ)، منافقين بودهاند و سخن كوتاه اينكه بنا بر
اين آيات شريفه از پيمان بستن و هم سوگند شدن و ولايت نصرت با يهود و نصارا را نهى
نموده است.[1] و بعضى
از مفسرين تاكيد و اصرار را به حدى رساندهاند كه ادعا كردهاند ولايت در
آيه به معناى ولايت محبت و اعتماد است ، با اينكه لغت آيه، هم در مفرداتش و
هم در سياقش از آن مبرا است، هم چنان كه روايات سبب نزول هم آن را نمىپذيرد و نيز
وضع عمومى كه مسلمانان و يهود و نصارا در عصر نزول داشتند با آن سازگارى ندارد.
چطور ممكن
است آيه را حمل كنيم بر اينكه مىخواهد مسلمانان را از معاشرت و اختلاط با اهل
كتاب نهى كند هر چند كه در ذمه مسلمانان بوده و با مسلمين پيمان داشته باشند؟ با
اينكه يهوديان با رسول خدا 6 و با صحابه در يك شهر يعنى در مدينه زندگى مىكردند
و با آنان معامله داشتند و اسلام با آنان و با مسلمين بطور مساوى رفتار مىكرد[2]، اين بود خلاصه گفتار آن مفسر.
و همه اين
حرفهايش ناشى از مسامحه در فهم آيه و به دست آوردن معناى درست آن است، اما اينكه
گفت آيات قبل از حجة الوداع كه سال نزول سوره مائده است نازل شده،
[1] تفسير بيضاوى ص 153- 152 و جامع البيان ج 6 ص 179- 177.