responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 522

هبت اللَّه نام بگذار و آدم چنين كرد.[1] مؤلف: اين روايت معتدل‌ترين روايات وارده در اين قصه و ملحقات آن است و با اينكه معتدل‌ترين آنها است مع ذلك متن آن خالى از اضطراب نيست، براى اينكه از ظاهرش برمى‌گزيند آيد كه قابيل نخست هابيل را تهديد به قتل كرده، و آن گاه در حيرت شده كه چگونه او را به قتل برساند، و اين دو جمله با هم نمى‌سازند، زيرا معقول نيست كسى خصم خود را تهديد به كشتن بكند ولى نداند كه چگونه بكشد، مگر آنكه بگوئيم تحيرش در انتخاب آلت و سبب قتل بوده، و نمى‌دانسته است از ميان ابزار قتل، كدام را انتخاب كند سر انجام ابليس- كه لعنت خدا بر او باد- او را راهنمايى كرد كه با سنگ بر سر برادرش كوفته و به قتلش برساند و در اين باب روايات ديگرى از طرق شيعه و اهل سنت نقل شده كه مضمون آنها قريب به مضمون اين روايت است.

[روايات عجيب و بى اعتبارى كه در مورد داستان پسران آدم (ع) نقل شده است‌]

اين را هم بايد دانست كه در اين قصه روايات بسيارى هست كه مضمون آنها اختلاف عجيبى با هم دارد و عجيب‌ترين آن روايتى است كه مى‌گويد: خداى تعالى گوسفند هابيل را چهل سال در بهشت نگه داشت تا در زمان قربان شدن اسماعيل، آن را فداى اسماعيل كرد، و به نزد ابراهيم فرستاد، تا به جاى فرزند، آن را ذبح كند .[2] روايت شگفت‌آور ديگر اينكه مى‌گويد: هابيل خود را در اختيار قابيل قرار داد تا او را به قتل برساند و به هيچ وجه حاضر نشد دست به سوى برادر خود دراز كند ![3] و اين نيز يكى از آن روايات تعجب انگيز است كه مى‌گويد: از روزى كه قابيل برادرش هابيل را كشت، خداوند تبارك و تعالى يك پاى قابيل را تا روز قيامت به رانش بست و صورتش را به طرف راست قرار داد تا به هر طرف كه مى‌رود، صورتش (مانند گل آفتاب‌گردان) بطرف راست بچرخد و در زمستانها فضايى يخى- و به اصطلاح امروزى چند درجه زير صفر- و در تابستان فضايى آتشين بر او مسلط كرد، و هفت فرشته را مامور بر شكنجه دادن او كرد تا اينكه اگر يكى از آن ملكها رفت ديگرى به جايش بيايد![4] و روايت ديگر اينكه خداوند قابيل را در جزيره‌اى از جزائر اقيانوس به پاها و واژگونه آويزان نموده و به همان حال تا روز قيامت معلق بوده و در عذاب خواهد ماند. و اين هم روايت تعجب انگيز ديگر كه مى‌گويد: قابيل پسر آدم با موى دو


[1] تفسير قمى ج 1 ص 166- 165.

[2] در المنثور ج 2 ص 273.

[3] تفسير القرطبى ج 3 ص 133.

[4] در المنثور ج 2 ص 273.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 522
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست