نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 490
خودش مرتكب نشده كه مستوجب مثل چنين سخنى و تهديد
به كشته شدن باشد.
[
حسد انگيزه اقدام قابيل به قتل برادرش بوده است]
پس اينكه
قاتل گفته: حتما تو را خواهم كشت تهديد به قتل به انگيزه حسد بوده،
چون قربانى مقتول قبول شده، و از او قبول نشده، پس اينكه مقتول گفته: خداى
تعالى قربانى را تنها از متقيان مىپذيرد تا آخر گفتارى كه خداى تعالى از او
حكايت كرده پاسخى است كه وى به گفتار قاتل داده، بنا بر اين مقتول اول به وى
مىگويد كه مساله قبول شدن قربانى و قبول نشدنش هيچ ربطى به من ندارد، و من در آن
هيچگونه دخالتى و جرمى ندارم، تنها جرمى كه هست از ناحيه تو است كه تقوا ندارى و
از خدا نمىترسى و خداى تعالى به كيفر بى تقوائيت قربانيت را قبول نكرد.
در مرحله دوم
مىگويد: به فرض كه بخواهى مرا بكشى و به اين منظور دست به سويم دراز كنى من هرگز
به اين منظور دست به سويت نمىگشايم، و در صدد كشتن تو بر نمىآيم، زيرا مىدانم
كه اين كار نافرمانى خداى سبحان است، و من از خدا مىترسم، البته منظور او از اين
سخن اين بوده كه قاتل وقتى از انجام تصميمش فارغ مىشود در حالى فارغ شود كه هم
گناه خودش را به دوش بكشد و هم گناه او را تا اهل آتش شود چون سزاى ستمكاران آتش
است. پس جمله:(إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ) هم ممكن است
در مقام قصر افراد باشد، تا دلالت كند بر اينكه قبولى قربانى شامل هر دو نوع
قربانى يعنى فرد با تقوا و فرد بى تقوا نمىشود، و هم در مقام قصر قلب باشد كه
البته اين در صورتى است كه قاتل عكس و قلب مطلب را مىپنداشته، يعنى مىپنداشته كه
قربانى او قبول مىشود و از مقتولش قبول نمىشود، حال يا به خاطر اينكه خيال
مىكرده مساله قبولى قربانى دائر مدار وجود تقوا نيست، و يا به خاطر اينكه
مىپنداشته خداى تعالى حقيقت حال را نمىداند، و ممكن است حقيقت امر بر او پوشيده
و مشتبه شود كه بسيارى هستند كه چنين مىپندارند.
در اين جمله
حقيقت امر در قبول شدن عبادتها و قربانيها بيان شده، و در مساله قتل و ظلم و حسد
موعظتى آمده، و هم مجازات الهيه اثبات شده، و نيز خاطر نشان شده كه مساله مجازات
از لوازم ربوبيت رب العالمين است، براى اينكه اين ربوبيت وقتى تمام مىشود كه
نظامى متقن در بين اجزاى عالم حاكم باشد، نظامى كه منتهى شود به اندازهگيرى اعمال
با ترازوى عدل، و در نتيجه كيفر دادن ظلم به عذاب اليم، تا ظالم از ظلم خود دست
بردارد، و يا اگر دست بر نداشت خودش، خويشتن را گرفتار آتشى كند كه خود مهيا كرده.
(لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ
...) حرف ل در آغاز جمله، لام سوگند است، و جمله (بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ) كنايه است
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 490