نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 491
از شروع به مقدمات قتل و به كار بردن آلات و
اسباب آن. در جواب اين جمله كه جملهاى است شرطيه به جاى اينكه مثبت بياورد و
بفرمايد: برادرش گفت اگر چنين كنى چنين خواهم كرد منفى آورده، آن هم
در يك جمله اسمى و آن اسم هم اسم صفت باسط - نه جمله اثباتى و نه جمله
فعلى- و چنين گفت: (اگر تو براى كشتن من دست به كار شوى من براى كشتن تو دستم را
نمىگشايم) و تازه آن اسم صفت را با حرف با تاكيد نموده، اصل كلام را
نيز با سوگند مؤكد نمود همه اينها براى اين بود كه بفهماند او از ارتكاب جنايت و
قتل نفس به مراتب دور است، بطورى كه نه تنها تصميم بر آن نمىگيرد بلكه تصورش را
هم نمىكند. و در آخر همه مطالب خود را تعليل كرد به اينكه:(إِنِّي
أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ) آرى متقين به محض اينكه به ياد
پروردگارشان (كه همان رب العالمين است و كسى است كه بعد از هر گناهى عذاب خاص به
آن گناه را به عنوان كيفر، اعمال مىكند) قهرا در دلهاشان غريزه ترس از خدا بيدار
گشته و نمىگذارد مرتكب ظلم شوند و در پرتگاه هلاكت قرار گيرند.
برادرى كه
مقتول شد بعد از آن جمله: يعنى جمله:(لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ
لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ ...)، تاويل آن را ذكر
كرده، و از سر حقيقى آن خبر مىدهد، و حاصل آن اين است: وضعى كه پيش آمده امر را
دائر بين يكى از دو چيز ساخته، يكى اينكه من برادركشى كنم و ستمكار و حامل وزر و
گناه باشم و در آخر داخل آتش شوم، و ديگر آنكه برادرم مرا به قتل برساند و او اين
چنين باشد و من برادركشى و ظلم را بر سعادت خود ترجيح نمىدهم و ظلم را بر خود
نمىپسندم، بلكه در اين دوران شق ديگرش را انتخاب مىكنم، و آن اين است كه برادرم
با كشتن من شقى و من سعيد گردم، و دامنم به ظلم آلوده نشود، منظور مقتول از جمله(إِنِّي أُرِيدُ ...) اين است و جان كلام اين است منظور مقتول
معناى تحت اللفظى كلامش نيست، بلكه عبارت او كنايه است از انتخاب كشته شدن در صورت
دوران امر (نه اينكه با وجود شق سوم و امكان گريز از كشتن و كشته شدن مع ذلك كشته
شدن را ترجيح دهد).
پس آيه شريفه
در تاويل بودنش براى آيه:(لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ
...) نظير آيهاى است كه قتل نفس خضر را براى موسى تاويل مىكند، موسى از
او پرسيد:(أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ
جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً)[1] او در پاسخش
گفت:
[1] چرا طفلى راى كه مرتكب قتلى نشده بود به قتل رساندى؟ به
راستى عمل زشتى مرتكب شدى.
سوره كهف، آيه 74
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 491