(ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ
لِيُطَهِّرَكُمْ)داخل شدن حرف من بر مفعول فعل ما يريد
نمىخواهد صرفا براى تاكيد نفى است، و به كلام اين معنا را مىدهد كه:
خداى تعالى نمىخواهد هيچگونه حرج و دشوارى را بر شما تحميل كند ، در نتيجه
مىفهماند كه در بين احكام دينى اصلا و به هيچ وجه حكمى حرجى و تحميلى وجود ندارد،
و به همين جهت خواستن حرج را نفى كرده، نه خود حرج را.
البته بايد
دانست كه حرج دو جور است، يكى حرجى است كه در ملاك حكم و مصلحت مطلوب از آن حكم
پيدا مىشود، كه در اين صورت حكم ذاتا حرجى صادر ميشود، و صاحب حكم حرج را هم
مىخواهد، چون حكم تابع ملاك و معيار خودش است، وقتى ملاك حرجى شد قهرا حكم هم
حرجى مىشود، مثل اينكه فرضا يك مربى به شخصى كه تحت تربيت او است و مىخواهد ملكه
زهد و ترك لذت را در دل او پديد آورد، به او دستور دهد كه از هيچ غذاى لذت آورى
استفاده نكند، كه چنين حكمى در اصل حرجى است، زيرا ملاك آن حرجى است، جور ديگر از
حرج، حرجى است كه در ملاك حكم نيست، و قهرا خود حكم هم در اصل حرجى نبوده، ولى
حرجى بودن از خارج و به علل اتفاقى بر آن عارض شده، در نتيجه بعضى از افراد حكم
مذكور و يا به عبارتى براى بعضى از افراد حرجى شده است كه در چنين فرضى حكم در
خصوص آن افراد ساقط مىشود، و در غير آن افراد به اعتبار خود باقى است، مثل وجوب
قيام در نماز براى كسى كه كمردرد و يا پادرد گرفته، و ايستادن برايش دشوار و حرجى
و مضر شده، كه حكم قيام در خصوص وى ساقط مىشود، و در مورد ديگران به اعتبار خود
باقى است.
و اينكه خداى
تعالى با آوردن كلمه ليكن از مطلب قبل كه فرمود: خدا نمىخواهد
بر شما حرج تحميل كند اعراض كرد، خود دليل بر اين است كه مراد از آيه شريفه
اين است كه حرج را از ملاك حكم نفى كند و بفرمايد: احكامى كه خداى تعالى بر شما
تكليف كرده حرجى نيست و به منظور دشوار كردن زندگى شما تشريع نشده، (بلكه به اين
منظور تشريع شده كه شما را پاك كند)، وجه اين دلالت اين است كه از ظاهر گفتار آيه
بر مىآيد كه مراد از احكام جعل شده، تطهير شما و اتمام نعمت بر شما است، نعمتى كه
همان ملاك احكام است، نه اينكه مراد دشوار كردن زندگى بر شما باشد، و به همين جهت
هر جا كه
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 374