نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 371
قهرا هر شنوندهاى مىفهمد كه غرض از جمله:(أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ ...) بيان بدل غسل است، پس هيچ وجهى براى
پندار اين شخص نيست، و صحيح نيست بگوئيم منظور از اين جمله تنها بيان بدل وضو است،
با اينكه وضو يكى از دو لنگه طهارت است بدل آن را بيان كرده، و بدل لنگه ديگر را
مهمل گذاشته و اصلا متعرض آن نشده است.
پنجم اينكه
از آنچه گذشت فساد ايرادها و بى پايه بودن اشكالهايى كه بر آيه شريفه شده روشن
مىگردد، و ما اينك بعضى از آن ايرادها و وجه فساد آن را در اينجا مىآوريم.
[ايراداتى
كه بر آيه شريفه گرفته شده با پاسخ به آنها]
1- بعضى بر
آيه شريفه ايراد گرفتهاند كه ذكر بيمارى و سفر بيهوده
است، براى اينكه بيمارى و سفر هيچ دخالتى در حكم تيمم ندارد، آنچه باعث تيمم
مىشود حدث اصغر، (آمدن از غائط)، و حدث اكبر (آميزش با زنان) است، چه در سفر باشد
و چه نباشد، و اگر انسان محدث به يكى از دو حدث نگردد تيمم واجب نمىشود، باز چه
اينكه مسافر و بيمار باشد يا نباشد، پس اگر بيمارى و سفر دخالتى در اين حكم دارد
وقتى است كه يكى از آن دو حدث ضميمه اين حالتها بشود، پس ذكر بيمارى و سفر ما را
از ذكر دو حدث بى نياز نمىكند.[1] جوابى كه
ما به اين ايراد داديم اين بود كه اگر دو شق دوم يعنى غائط و لمس با زنان را نام برد
براى اين نبود كه با يكى از دو شق اول يعنى بيمارى و سفر ضميمه شود، و گرنه معناى
آيه چنين مىشد: كه غائط و لمس با زنان تنها در حال بيمارى و در حال سفر باعث تيمم
مىشود، و وضو و طهارت قبلى را مىشكند، بلكه نام بردن هر يك از اين چهار شق بخاطر
غرض خاصى بوده كه اگر در كلام ذكر نمىشدند آن غرض حاصل نمىشد.
2- شق دوم
يعنى مسافر بودن بى جهت ذكر شده، به همان دليلى كه در اشكال قبلى بيان
شد و اما بيمارى چون عذرى است كه باعث مىشود وظيفه وضو مبدل به تيمم شود ذكر آن
مناسب هست، البته با توجيه، چون در بيمارى عذر عبارت از نبودن آب نيست، بلكه بيمار
نمىتواند آب استعمال كند، ولى به هر حال نام بيمارى نياوردن و اكتفاء كردن به ذكر
دو شق اخير صحيح نبود، پس بايد بيمارى ذكر مىشد كه شده، ولى مساله مسافرت هيچ
دخالتى در حكم نداشت و ذكر آن فقط جنبه استدراك دارد (يعنى بيخودى آمده)[2] جواب از اين اشكال اين بود كه
گفتيم جمله:(فَلَمْ تَجِدُوا ماءً) كنايه است از اينكه
نمازگزار نتواند وضو بگيرد حال يا به علت اينكه آب ندارد تا با آن وضو يا غسل كند،
و يا به علت اينكه اگر آب
[1] تفسير القرطبى ج 3 ص 1789 و زاد السير ج 2 ص 90.